
عطار
شمارهٔ ۷
۱
شمع آمد و گفت: آمده جانم به لب است
باکشتن روزم این همه سوز شب است
۲
زین آتش تیز در عجب ماندهام
تا اشک چگونه مینسوزد عجب است
تصاویر و صوت

نظرات