
عطار
شمارهٔ ۹۸
۱
شمع آمد و گفت: از سر دردی که مراست
اشک افشانم بر رخ زردی که مراست
۲
هر چند که اشک من ز آتش خیزد
افسرده شود از دم سردی که مراست
نظرات