
عطار
شمارهٔ ۱۶
۱
که کرد چو بازی مگسی را هرگز
وین عز نبودست خسی را هرگز
۲
آن لطف که با ناکس خود میکند او
میبرنتوان گفت کسی را هرگز
نظرات