
عطار
بخش ۲۶ - فی الحكایة و التمثیل
۱
مصطفی کو بود دل جان را ز قدر
منبری بنهاد حسان را ز قدر
۲
بر سر منبر فرستادش پگاه
تا ادا میکرد شعر آنجایگاه
۳
گه ثنا گفتیش گه آراستی
گاه از وی قطعهٔ درخواستی
۴
بنگرید ای منکران بیوفا
تا کرا بنهاد منبر مصطفی
۵
گفت حسان را ز احسان و کرم
هست جبریل امین با تو بهم
۶
خواجهٔ دنیا و دین شمع کرام
خواند ایشان را امیران کلام
۷
شعر را جاوید چون نبود مزید
اصدق قول عرب قول لبید
۸
مصطفی گفتست شعر نامدار
چون سخنهای دگر دارد شمار
۹
زشت او زشت و نکوی اونکوست
زشت دشمن دار نیکو دار دوست
۱۰
از ابوبکر وعمر هم شعر خواست
اشعر از هر دو علی مرتضا است
۱۱
نظم حسانی و اشعار حسن
هست منقول از حسین و از حسن
۱۲
شافعی را شعر هم بسیار هست
وز امامان دگر اشعار هست
۱۳
شعر اگر حکمت بود طاعت بود
قیمتش هر روز و هر ساعت بود
۱۴
شعر بر حکمت پناهی یافتست
کو به یؤتی الحکمه راهی یافتست
۱۵
شعر مدح و هزل گفتن هیچ نیست
شعر حکمت به که در وی پیچ نیست
نظرات
حامد روشنی راد