عطار

عطار

بخش ۲۷ - فی الحكایة و التمثیل

۱

بود درعهد عمر مردی قوی

چون ادا کردی نماز معنوی

۲

خلق را در پیش خود بنشاندی

شعر درمحراب خوش میخواندی

۳

خواندن اشعار او بعد از نماز

منکران گفتند با فاروق باز

۴

گفت پیش او بریدم این زمان

پیش او بردندش آخر مردمان

۵

چون عمر را دید مرد از جای جست

دست او بگرفت و در پیشش نشست

۶

گفت فاروقش که تو بعد از نماز

شعر خوانی شعرهای دلنواز

۷

گفت چیزی می درآید غیبیم

همچنان میخوانم از بی عیبیم

۸

گفت برخوان مرد شعر آغاز کرد

مرغ دل فاروق را پرواز کرد

۹

شعر او در ذم نفس خویش بود

حکمت باریک و دور اندیش بود

۱۰

سخت دلخوش شد ز شعر او عمر

حفظ کرد و باز میگفت آنقدر

۱۱

گفت این شعرم که برخواندی تمام

هم عمر این شعر میگوید مدام

۱۲

شعر چون اینست تا بتوانیش

جهد باید کرد تا میخوانیش

۱۳

شعر نیک و بد تو از خود میکنی

نیک اگر بد میکنی بد میکنی

تصاویر و صوت

نظرات