عطار

عطار

بخش ۲۸ - فی الحكایة و التمثیل

۱

اصمعی میرفت در راهی سوار

دید کناسی شده مشغول کار

۲

نفس را میگفت ای نفس نفیس

کردمت آزاد از کار خسیس

۳

هم ترا دایم گرامی داشتم

هم برای نیک نامی داشتم

۴

اصمعی گفتش تو باری این مگوی

این سخن اینجا در آن مسکین مگوی

۵

چون تو هستی در نجاست کارگر

آن چه باشد در جهان زین خوارتر

۶

گفت باشد خوارتر افتادنم

بر در همچون توئی استادنم

۷

هرکه پیش خلق خدمتگر بود

کار من صد بار ازو بهتر بود

۸

گرچه ره جز سر بریدن نبودم

گردن منت کشیدن نبودم

تصاویر و صوت

نظرات