عطار

عطار

بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

۱

چون ز لیلی گشت مجنون بی قرار

روز و شب در شهر میگردید خوار

۲

گفت لیلی را کسی کان خیره مرد

جمله گرد شهر میگردد بدرد

۳

گفت اگر در عشق باشد استوار

یک دمش با شهر گردیدن چکار

۴

بعدازان شد سر بصحرا در نهاد

پای ناکامی بسودا در نهاد

۵

گشت میکردی بصحرا ژاله بار

از سرشکش گشته صحرا لاله زار

۶

گفت لیلی هست او در عشق سست

نیست صحرا گشتن از عاشق درست

۷

بعدازان در ناتوانی اوفتاد

مردن او را زندگانی اوفتاد

۸

بودش از بی طاقتی بیم هلاک

زار میخفتی میان خار و خاک

۹

گفت لیلی نیست او در عشق زار

یک نفس با خواب عاشق را چه کار

۱۰

بعدازان شد عشق لیلی غالبش

گم شد از مطلوب جان طالبش

۱۱

یکدمش فریاد واویلی نماند

از قدم تا فرق جز لیلی نماند

۱۲

تن فرو داد و چنان در کار شد

کز وجود خویشتن بیزار شد

۱۳

دل ز دستش رفت و در خون محو گشت

جمله لیلی ماند مجنون محو گشت

۱۴

گر همی بودیش میل صد طعام

خواندی آن جمله لیلی را بنام

۱۵

از زفانش البته هرگز یکدمی

نامدی بیرون به جز لیلی همی

۱۶

در نمازش ای عجب بی عمد او

ذکر لیلی آمدی الحمد او

۱۷

در تشهد در رکوع و در سجود

نام لیلی بودی او را در وجود

۱۸

گر نشستی هیچ و گر برخاستی

زو همه لیلی و لیلی خواستی

۱۹

این خبر گفتند با لیلی مگر

گفت اکنون عشقش آمد کارگر

۲۰

تا که در گنجید چیزی دیگرش

می نیامد عشق لیلی در خورش

۲۱

چون کنون برخاست اوکلی ز دست

عشق من کلی بجای او نشست

۲۲

گنجدی در عشق اگر درگنجدی

عاشق این جاسنجدی کم سنجدی

۲۳

تا بود یک ذره از هستی بجای

کفر باشد گر نهی در عشق پای

۲۴

عشق در خود محو خواهد هر که هست

ورنه نتوان برد سوی عشق دست

۲۵

هرکه انگشتی برد آنجایگاه

همچو انگشتی بسوزد پیش راه

۲۶

عشق از فانی توان آموختن

فانی آنجا کی تواند سوختن

۲۷

گر تو پیش عشق فانی میروی

غرق آب زندگانی میروی

۲۸

ور ز هستی میبری یک ذره تو

تا ابد زان ذره مانی غره تو

۲۹

تا بود یک ذره هستی در میان

برکناری از صفای صوفیان

۳۰

صوفئی نتوان بکسب اندوختن

در ازل آن خرقه باید دوختن

تصاویر و صوت

منتخب اشعار شیخ فریدالدین محمد عطار نیشابوری (غزلیات، قصاید، منطق الطیر، مصیبت نامه، الهی نامه، اسرار نامه، خسرو نامه، مختار نامه) به اهتمام و تصحیح دکتر تقی تفضلی - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۳۲۶

نظرات

user_image
آرمان سلیمی
۱۳۹۶/۰۳/۲۰ - ۰۷:۴۸:۵۰
بیت شماره 15از زفانش البته هرگز یکدمینامدی بیرون به جز لیلی همی.به نظر می رسد که زفانش غلط است و صحیح آن، زبانش است. ضمنا این مصراع ایراد وزنی دارد. احتمالا صحیح آن، اینگونه است: (البته باید بررسی بیشتری صورت گیرد)از زبانش البته هرگز دمی
user_image
...
۱۳۹۶/۰۳/۲۱ - ۰۰:۲۶:۱۱
دوست عزیزم، آرمان سلیمی بزرگوارهمون زفان درسته. زُفان صورت قدیمی تر زبان هست و به همون معنی. در آثار عطار خیلی زیاد استفاده شده. در کشف المحجوب هجویری هم این استفاده رو دیدم. به نظر می رسه از ویژگی های سبکی خراسان و به ویژه متون عرفانی خراسان حدود قرن های 5 و 6 بوده. البته در فرهنگ ها هم مدخل زفان وجود داره (مثل دهخدا).با احترام.