
عطار
بخش ۱۲ - الحكایة و التمثیل
۱
سائلی جویندهٔ راه کمال
کرد او از شیخ گرگانی سؤال
۲
گفت چون نبود ترا میل سماع
گفت ما را از سماع است انقطاع
۳
زانکه هست اندر دلم یک نوحه گر
کو زمانی گر ز دل آید به در
۴
جملهٔ ذرات عرش و فرش پاک
نوحه گر گردند دایم یا هلاک
۵
گر شود ظاهر چنین دردی که هست
تا ابد باید در آن ماتم نشست
۶
با چنین دردی که درجان منست
کی سماع و رقص درمان منست
۷
گر نیارم درد خویش امروز گفت
قصهٔ این غصه و این سوز گفت
۸
تن زنم تا بوکه مرگم در رسد
ره بسوی روز برگم در رسد
نظرات