
عطار
بخش ۴ - الحكایة و التمثیل
۱
آن وزیری را چو آمد مرگ پیش
کرد حیران روی سوی قوم خویش
۲
گفت دردا و دریغا کز غرض
آخرت با خواجگی کردم عوض
۳
زآرزوی این جهان میسوختم
لاجرم آن یک بدین بفروختم
۴
میروم امروز جانی سوخته
رفته دنیا و آخرت بفروخته
۵
ای دل غافل دمی بیدار شو
چند بد مستی کنی هشیار شو
۶
رفتگان اندر نخستین منزلند
منتظر بنشسته و مستعجلند
۷
بیش ازین در بند خودشان می مدار
چندشان فرمائی آخر انتظار
نظرات
مهدی کرمانی
مهدی کرمانی