
عطار
بخش ۵ - الحكایة و التمثیل
۱
در رهی داود طائی بی قرار
میشد و تعجیل بودش بیشمار
۲
آن یکی گفتش چرا داری شتاب
گوئی افتادست در دکانت آب
۳
گفت بر دروازه در بند منند
میشتابم چون شتابم میکنند
نظرات