
عطار
بخش ۶ - الحكایة و التمثیل
۱
پیش آن دیوانه شد مردی جوان
گفت دارم پیرمردی ناتوان
۲
فاتحه برخوان برای آن ضعیف
تا شفا بخشد خداوند لطیف
۳
چوب را برداشت آن دیوانه زود
گفت بیرون نه قدم زین خانه زود
۴
انبیا و اهل گورستان همه
منتظر بنشسته اند ایشان همه
۵
تاکسی آنجا رود زین جایگاه
تو چرا می باز گردانی ز راه
۶
ای دل آخر میبباید مرد زار
کار کن کامروز داری روزگار
۷
بر پل دنیا چه منزل میکنی
خیز اگر ره توشهٔ حاصل میکنی
نظرات