عطار

عطار

بخش ۱۰ - الحكایة ‌و التمثیل

۱

در رهی میرفت مجنونی عجب

بود پای و سر برهنه خشک لب

۲

شد ز سرما و گل ره بیقرار

سر ببالا کرد و گفت ای کردگار

۳

یا دلم ده باز تا چند از بلا

یا نه باری ژنده کفشی ده مرا

تصاویر و صوت

نظرات