عطار

عطار

بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

۱

روستائیی بشهر مرو رفت

در میان مسجد جامع بخفت

۲

بود بر پایش کدوئی بسته چست

تا نگردد گم در آن شهر از نخست

۳

دیگری آن باز کرد از پای او

بست بر پا خفت بر بالای او

۴

مرد چون بیدار شد دل خسته دید

کاین کدو بر پای آن کس بسته دید

۵

در تحیر آمد و سرگشته شد

گفت یا رب روستائی گشته شد

۶

ای خدا گر او منم پس من چه ام

ور منست او او نگوید من که ام

۷

در میان نفی و اثباتم مدام

نه بمن شد کار و نه بی من تمام

۸

در میان این و آن درمانده ام

در یقین و در گمان درمانده ام

تصاویر و صوت

نظرات