
عطار
بخش ۹ - الحكایة و التمثیل
۱
دیر میآمد یکی از آب باز
صوفیان کرده زفان در وی دراز
۲
بوسعید مهنه گفت ای مردمان
آب چون آرد فلانی این زمان
۳
زانکه آب خوش که آن روزی ماست
درنیامد تا شدی این کار راست
۴
چون درآید برکشد آن آب مرد
چون توان بیوقت هرگز آب خورد
۵
حکم او راست و نگهدار اوست بس
در نگهداری نکوکار اوست بس
نظرات