عطار

عطار

بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

۱

آن یکی دیوانه را می‌تاختند

کودکانش سنگ می‌انداختند

۲

درگریخت او زود در قصر عمید

بود او در صدر آن قصر مشید

۳

دید در پیشش نشسته چند کس

باز می‌راندند از رویش مگس

۴

بانگ بر وی زد عمید از جایگاه

گفت « ای مدبر که داد این جات راه ؟»

۵

گفت « بود از دیدهٔ من خون چکان

زانکه سنگم می‌زدند این کودکان

۶

آمدم کز کودکان بازم خری

خود تو صد باره ز من عاجزتری

۷

چون ترا در پیش باید چند کس

تا ز رویت باز می‌راند مگس

۸

کودکان را چون ز من داری تو باز ؟

سرنگونی تو به حق نه سرفراز

۹

تو نه‌ای میری اسیری دایمی

زانکه محکومی بحق نه حاکمی »

۱۰

میر آن باشد که با او در کمال

دیگری را نبود از میری مجال

۱۱

نیست باقی سلطنت بر هیچکس

تا بدانی تو که یک سلطانست بس

تصاویر و صوت

منتخب اشعار شیخ فریدالدین محمد عطار نیشابوری (غزلیات، قصاید، منطق الطیر، مصیبت نامه، الهی نامه، اسرار نامه، خسرو نامه، مختار نامه) به اهتمام و تصحیح دکتر تقی تفضلی - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۳۵۵

نظرات