
عطار
بخش ۱۰ - الحكایة و التمثیل
۱
آن یکی دیوانهٔ پرسید راز
کای فلان حق را شناسی بی مجاز
۲
گفت چون نشناسمش صد باره من
زانک ازو گشتم چنین آواره من
۳
هم ز شهر و هم زخویشان دور کرد
دل زمن برد و مرا مهجور کرد
۴
روز و شب در دست دارد دامنم
جمله من او را شناسم تا منم
تصاویر و صوت

نظرات