
عطار
بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
۱
آن سگی مرده براه افتاده بود
مرگ دندانش ز هم بگشاده بود
۲
بوی ناخوش زان سگ الحق میدمید
عیسی مریم چو پیش او رسید
۳
همرهی را گفت این سگ آن اوست
و آن سپیدی بین که در دندان اوست
۴
نه بدی نه زشت بوئی دید او
و آن همه زشتی نکوئی دید او
۵
پاک بینی پیشه کن گر بندهٔ
پاک بین گر بندهٔ بینندهٔ
۶
جمله را یک رنگ و یک مقدار بین
مار مهره بین نه مهره ماربین
۷
هم نکوئی هم نکوکاری گزین
مهربانی و وفاداری گزین
۸
گر خدا را میشناسی بنده باش
حق گزار نعمت دارنده باش
۹
نعمت او میخوری در سال و ماه
حق آن نعمت نمیداری نگاه
نظرات