عطار

عطار

بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

۱

کافری پیش خلیل آمد فراز

گفت نانی ده بدین صاحب نیاز

۲

گفت اگر مؤمن شوی وآئی براه

هرچه دل میخواهدت از من بخواه

۳

این سخن کافر چو بشنود از خلیل

درگذشت اوحالی آمد جبرئیل

۴

گفت حق میگوید این کافر مدام

از کجا میخورد تا اکنون طعام

۵

او که چندین گاه نان مییافتست

ازخداوند جهان مییافتست

۶

این زمان کو از درت نان خواه شد

تن زدی تا گرسنه در راه شد

۷

چون توئی دایم خلیل کردگار

باخلیل خویش شو در جود یار

۸

چون تو فارغ از بخیلی آمدی

جود کن چون در خلیلی آمدی

۹

یا رب این انعام و بخشایش نگر

عین آرایش برآلایش نگر

۱۰

با چنین فضلی ترا در پیشگاه

کی توان ترسید از بیم گناه

۱۱

زآنکه آن دریا چو در جوش آیدت

نیک و بد جمله فراموش آیدت

تصاویر و صوت

نظرات