عطار

عطار

بخش ۸ - الحكایة و التمثیل

۱

گفت ذوالنون است کان دانای راز

چون کند از هم بساط مجد باز

۲

گر گناه اولین و آخرین

بیش باشد ز آسمانها و زمین

۳

برحواشی بساطش آن گناه

محو گردد جمله بر یک جایگاه

۴

گر شود خورشیدنور افشان دمی

محو گردد صد جهان ظلمت همی

۵

قطرهٔ چند ازگنه گر شد پلید

در چنان دریا کجا آید پدید

۶

نه همه آنجایگه طاعت خرند

عجز نیز و ضعف هر ساعت خرند

تصاویر و صوت

نظرات