
عطار
بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
۱
مصطفی چون آمد از معراج در
وام میخواست از جهودی جومگر
۲
از برای قوت جو میخواستش
وان جهود سگ گرو میخواستش
۳
هر دو عالم دید آن شب ارزنی
روز دیگر جو نبودش یک منی
۴
لاجرم چون این و آن یکسانش بود
هر دو عالم زیر یک فرمانش بود
۵
ضعف ایمان باشدت ای ناتوان
تو چه دانی سر فقر شب روان
۶
جان آدم نیز سر فقر سوخت
هشت جنت را بیک گندم فروخت
نظرات