عطار

عطار

بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

۱

در بر دیوانهٔ شد عاقلی

دید آن دیوانه را غمگین دلی

۲

گفت غمگین از کهٔ گفت از خدای

کز غم او می ندانم سر ز پای

۳

میبترسم زو و گر دیدن بود

جمله را زو روی ترسیدن بود

۴

چون نترسند از کسی خلقان همه

کو چو گرگان را دهد سر در رمه

۵

تا شبان بنشیند و ماتم کند

چه عجب گر از چنین کس غم کند

۶

کرد امروزم چنین شوریده دین

تا چه خواهد کرد با من بعد ازین

۷

ای عجب دیوانه نیز از بیم او

میکند چون عاقلان تسلیم او

۸

بیم او چون دل شکافی میکند

عقل را از عقل صافی میکند

۹

تا زهیبت عقل مجنون میرود

وز جنون خویش در خون میرود

تصاویر و صوت

نظرات