
عطار
بخش ۱۲ - الحكایة و التمثیل
۱
چون برآمد جان باقی از خلیل
باز پرسیدش خداوند جلیل
۲
کای ز کل خلق نیکو بخت تر
در جهان چه چیز دیدی سخت تر
۳
گفت اگر کشتن پسر را سخت بود
در سقر دیدن پدر را سخت بود
۴
در میان آتشم انداختی
روزگاری با بلا درساختی
۵
گر بسی سختی و پیچاپیچ بود
در بر جان دادن آنها هیچ بود
۶
حق تعالی کرد سوی او خطاب
گفت اگر جان دادنت آمد عذاب
۷
از پس جان دادن و مردن ز خویش
هست چندان سختی زاندازه بیش
۸
کانکه را شد نقد افتادن درو
راحت روحست جان دادن درو
۹
چون چنین در کار مشکل ماندهٔ
روز و شب بهر چه غافل ماندهٔ
۱۰
چارهٔ این کار مشکل پیش گیر
راه بر مرگست منزل پیش گیر
۱۱
ترک دنیا گیر و کار مرگ ساز
راه بس دورست ره را برگ ساز
۱۲
زانکه دنیا گر همه بر هم نهی
باز مانی عاقبت دستی تهی
نظرات