
عطار
بخش ۸ - الحكایة و التمثیل
۱
آب بسیار آن یکی در شیر کرد
حق تعالی گاو را تقدیر کرد
۲
چون بیامد سر بسوی آب برد
تا که دم زد گاو را سیلاب برد
۳
هرچه او صد باره گرد آورده بود
جمله در یکبار آبش برده بود
۴
آب چون بر شیر بیش از پیش کرد
جمع کرد و گاه را در پیش کرد
۵
هرکه او یکدم ز مرگ اندیشه داشت
چون تواند ظلم کردن پیشه داشت
۶
چون براندیشم ز مردن گاه گاه
عالمم بر چشم میگردد سیاه
۷
لیک وقتی هست کز شادی مرگ
پای میکوبم ز سر سبزی چو برگ
۸
زانکه میدانم که آخر جان پاک
باز خواهد رست از زندان خاک
نظرات
میهن پرست