عطار

عطار

بخش ۱۳ - الحكایة و التمثیل

۱

این سخن نقلست از نوشین روان

گفت اگر خواهی که رازت در جهان

۲

دشمنت نشناسد از زشتی که اوست

تو به نیکوئی مگو در پیش دوست

۳

گر درین پرده نگهداری نفس

هم نفس باشی و گرنه هیچکس

۴

صبح اگر کشتی نفس را در دهان

کی رسیدی این بشولش در جهان

۵

تا زفان سرخ دارد ساکنی

تو به سرسبزی نشسته ایمنی

۶

چون زفان جنبان شود کام سیاه

برتو سر سبزی کند حالی تباه

۷

هیچ عضوی بنده را روز شمار

مهر نکند جز دهن را کردگار

تصاویر و صوت

نظرات