
عطار
بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
۱
این سخن نقلست در قوت القلوب
زان بزرگ پای دین پاک از عیوب
۲
گفت هر روز ازملایک عالمی
سوخته گردد ز نور حق همی
۳
ز ابتداتا انتهای روزگار
چند دانی نسل آدم را شمار
۴
راست هم چندان بهر روزی ملک
از سماک انگشت گردد تا سمک
۵
میبسوزند این همه روحانیان
پس دگر میآید آنگه در میان
۶
ای عجب هر روز چندین سوخته
خیل دیگر خویشتن بر دوخته
۷
چون ملایک حاضر و جمع آمدند
سر بسر پروانهٔ شمع آمدند
۸
این همه هر روز میسوزند پاک
دیگران در آرزوی آن هلاک
۹
تاملک کردند آدم را سجود
عشقشان یک ذره آمد در وجود
۱۰
ره بحق چون جان آدم یافتند
تا ابد در خدمتش بشتافتند
نظرات