
عطار
بخش ۴ - الحكایة و التمثیل
۱
بود مردی چست خوش خوش نام او
حق تعالی کرده نامش دام او
۲
گر کسی در جانش آتش میزدی
او نرنجیدی و خوش خوش میزدی
۳
خانهٔ بودش فرو افتاد پاک
ماند فرزند و زنش در زیر خاک
۴
ایستاده بود خوش خوش برکنار
وانگهی میگفت خوش خوش اینت کار
۵
چون همه چیزی ز پیشان دید او
قول خوش خوش گفتن آسان دید او
۶
گر چو خوش خوش خوش نبینی هر چه هست
خوش خوشی در ناخوشی افتی بشست
۷
گر شود همچون زمین پست آسمان
تو خوشی خود طلب کن از میان
نظرات
علی میراحمدی