عطار

عطار

بخش ۱۸ - غزل

۱

سالها بودم ز عشق گل بدرد

با دو چشم پر زخون و روی زرد

۲

خوش وصالی بُد رخ این باغبان

تا چه آمد بر سرش از گرم و سرد

۳

برد محبوب مرا از گلستان

با دو چشم پر ز خون و روی زرد

۴

بعد از این خاک سر کویش بیار

بار او بر چشم ما کن همچو گرد

۵

چون نکردم شکر ایام وصال

پیش آمد باز این دوران بدرد

۶

ای دل غمدیده با دوران بساز

یا برو طومار دعوی در نورد

۷

ناله کردن تا چه بگشاید مرا

این زمان از باغبان باید مرا

۸

رفت بلبل از پی گل تا بشهر

تا چه می‌آید بروی گل ز دهر

۹

دید سوراخی درو گل ریخته

آتشی در زیر آن انگیخته

۱۰

آبروی گل از آنجا می‌چکید

این غزل می‌گفت بلبل می‌شنید

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
محسن...
۱۳۸۹/۱۲/۰۴ - ۰۵:۵۸:۱۴
دلبرم عزم سفر کرد خدا را یارانچه کنم با دل مجروح که مرحم با اوست
user_image
رضا
۱۳۹۴/۰۸/۲۵ - ۲۳:۲۲:۵۷
این یکی از عاشقانه ترین و لطیف ترین داستان هاست که اگر بصورت تائتر موزیکال ساخته بشه،فکر نکنم که کسی ببینه و لذت نبره.