
عطار
بخش ۶۸ - در بیان صدقه دادن
۱
گر کنی خیری به دست خویش کن
خیر خود را وقف هر درویش کن
۲
یک درم کان را به دست خود دهند
به بود زان کز پی او صد دهند
۳
گر ببخشی خود یکی خرمای تر
بهتر از بعد تو صد مثقال زر
۴
هر چه بخشیدی مکن با او رجوع
گر ز پا افتادهای از دست رجوع
۵
این بدان ماند که شخصی قی کند
باز میل خوردن آن کی کند؟
۶
با پسر گر چیزکی بخشد پدر
میرسد گر باز گیرد از پسر
۷
ای پسر با مال و زر شادی مجوی
آنچه کس را دادهای دیگر مگوی
۸
شادی دنیا سراسر غم بود
سور او را در عقب ماتم بود
۹
امر «لا تفرح» ز دنیا گوش دار
جای شادی نیست دنیا هوش دار
۱۰
شادمان را ندارد دوست حق
این سخن دارم ز استادان سبق
۱۱
گر فرح داری ز فضل حق رواست
لیک از دنیا فرح جستن خطاست
۱۲
ای پسر با محنت و غم خوی کن
روی دل را جانب دلجوی کن
تصاویر و صوت

نظرات
Polestar
درسا
بهنام اعظمیان