عیوقی

عیوقی

بخش ۳۲ - شعر گفتن ورقه در هجر گلشاه

۱

دریغا که آن زاد سرو بلند

نهان گشت در زیر خاک نژند

۲

ندانم همی زین بتر روزگار

کی بر جانم آمد بر نخست کینه آر

۳

تو ای تن در درد و غم برگشای

ابا هیچ کس خوش مباش و مخند

۴

تو ای ورقه از بهر جانان خویش

بدل بر در شادکامی ببند

۵

کنون کآن دلارام رفت از برت

تو دل نیز بر مهر خوبان مبند

۶

ایا نو شکفته گل بوستان

ز بارت که چید و ز بیخت که کند؟

۷

بگیرید ای مردمان دست من

بریدم سوی گور آن مستمند

تصاویر و صوت

نظرات