باباافضل کاشانی

باباافضل کاشانی

غزل شمارهٔ ۲

۱

در مقامی که رسد زو به دل و جان آسیب

نبود جان خردمند ز رفتن به نهیب

۲

ناشکیبا مشو ار باز گذارد جانت

خانه ای را که ز ویران شدنش نیست شکیب

۳

تن یکی خانهٔ ویرانی و بی سامانی ست

نتوان داشت در او جان و روان را به فریب

۴

گرچه پیوستهٔ جان است تن تیره، ولیک

شاخ را نیست خبر هیچ ز بویایی سیب

۵

گرچه از جان به شکوه است و به نیرو، هر تن

جان نگیرد ز تن تیره به زیبایی زیب

۶

دیدهٔ جان خرد است و روشش اندیشه

ناید از کوری و کری تنش هیچ آسیب

۷

چشم جان روشن و بیناست ز نزدیک و ز دور

پای اندیشه روان است بر افراز و نشیب

۸

بی گمان باش خردمند، که در راه یقین

خردت راست رود با تو، گمانت به وُریب

تصاویر و صوت

دیوان حکیم افضل الدین محمد مرقی کاشانی (بابا افضل) از انتشارات اداره فرهنگ و هنر کاشان به مناسبت دهمین سالگرد انقلاب شاه و مردم - افضل الدین محمد مرقی کاشانی (بابا افضل) - تصویر ۲۹۵

نظرات

user_image
آهوان منش
۱۳۹۴/۰۵/۲۲ - ۰۵:۰۸:۴۶
بی گمان باش خردمند که در راه یقین خردت راست رود با تو گمانت به فریب
user_image
جعفر مصباح
۱۳۹۶/۱۰/۱۷ - ۰۲:۵۵:۴۰
وُریب یا وَریب: اریب، کج، قیقاج.