
باباافضل کاشانی
رباعی شمارهٔ ۱۴
۱
با یار بگفتم به زبانی که مراست
کز آرزوی روی تو جانم برخاست
۲
گفتا: قدمی ز آرزو زآن سو نه
کاین کار به آرزو نمی آمد راست
نظرات
و.ا