باباطاهر

باباطاهر

دوبیتی شمارهٔ ۱۴۸

۱

قلم بتراشم از هر استخوانم

مرکب گیرم از خون رگانم

۲

بگیرم کاغذی از پردهٔ دل

نویسم بهر یار مهربانم

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
ابوطالب رحیمی
۱۳۹۳/۱۰/۱۱ - ۱۸:۴۹:۴۹
من در برنامه گلهای صحرایی شماره 4 (با صدای سیما بینا) از خانمی که اشعار بابا طاهر رو دکلمه می کرد، این دوبیتی رو اینطوری شنیدم:دلم دفتر کنم از استخونم // مرکب گیرم از رگ های جونممرکب گیرم و نامه نویسم // برِی او یارک نامهربونم
user_image
وحید سبزیان‌پور wsabzianpoor@yahoo.com
۱۳۹۹/۰۷/۱۰ - ۰۶:۴۵:۳۹
موضوع این دوبیتی، عشق و ارادت به محبوب است. به راستی با چه زبانی می¬توان ارادت جنون¬آمیز خود را به محبوب نشان داد؟ هنر شاعر در اینجا، جمع‌کردن واژگان متناسب «قلم، مرکّب، کاغذ و نوشتن» و «استخوان، خون، رگ و دل» است. نزدیکی، قرابت و تناسب این واژگان با یکدیگر چون آبی گوارا به دل می‌نشیند و احساس خوبی به شنونده دست می¬دهد.نامه¬نوشتن یکی از شیوه‌های عشق¬ورزی به محبوب است. در آداب نامه‌نگاری باید از بهترین کاغذ، قلم و مرکّب استفاده کرد؛ زیرا نوع این¬ها، میزان احترام و ارادت نویسنده را به مخاطب نشان می¬دهد. شاعر برای نوشتن نامه از اعضای بدن خود، استخوان، خون و امعا و احشای خود استفاده می¬کند. اینکه کسی استخوان خود را از گوشت و پوست جدا کند و آن¬ها را بتراشد، مو بر بدن آدمی راست می‌کند، استفاده از خون به-جای مرکّب و پردۀ دل به¬جای کاغذ، لرزه بر تن می‌افکند. باید دید که هدف شاعر از این تصویر ترسناک چیست؟ اگر شاعر جان خود را فدای محبوب کند، دشوار نمی‌نماید؛ امّا جدا کردن استخوان¬ها از گوشت و تراشیدن آن¬ها (از هر استخوانم)، استفاده از خون به جای مرکب و پاره¬کردن شکم برای به¬دست¬آوردن پردة دل، به-جای کاغذ، چیزی فراتر از مردن است. شاعر با این تصاویر جنون¬آمیز میزان ارادت و عشق خود را به محبوب نشان داده اشت.
user_image
سیدمسعود
۱۳۹۹/۰۸/۱۷ - ۱۱:۵۶:۱۸
قلم از استخوان و مرکب از خون کاغذ از پرده دل گرفتن و نامه به یار مهربان نوشتن کنایه از این است که نامه ای می نویسم که با تمام وجودم و با گوشت و خون و استخوانم آمیخته است . این زبان نمادین است پرده دل . خون و استخوان درد عمیق را گویند تا مغز استخوان را می سوزاند خون گرچه مایعی قرمز رنگ است ولی در زبان کنایه محبت محبوب با خون آمیخته می گردد یعنی به آسانی قابل ترک کردن نیست پرده دل نیز کنایه از عمق جان است در خور فهم خود سخن گفتم که زبان الکن است و فهم اندک