شیخ بهایی

شیخ بهایی

غزل شمارهٔ ۱۵

۱

تا سرو قباپوش تو را دیده‌ام امروز

در پیرهن از ذوق نگنجیده‌ام امروز

۲

من دانم و دل، غیر چه داند که در این بزم

از طرز نگاه تو چه فهمیده‌ام امروز

۳

تا باد صبا پیچ سر زلف تو وا کرد

بر خود، چو سر زلف تو پیچیده‌ام امروز

۴

هشیاریم افتاد به فردای قیامت

زان باده که از دست تو نوشیده‌ام امروز

۵

صد خنده زند بر حلل قیصر و دارا

این ژندهٔ پر بخیه که پوشیده‌ام امروز

۶

افسوس که برهم زده خواهد شد از آن روی

شیخانه بساطی که فرو چیده‌ام امروز

۷

بر باد دهد توبهٔ صد همچو بهائی

آن طرهٔ طرار که من دیده‌ام امروز

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
مهدی محبوبی
۱۳۹۹/۰۷/۱۸ - ۱۹:۳۲:۰۲
برای حلل در بیت ِ صد خنده زند بر حلل قیصر و داراهیچ معنایی در فرهنگ لغت پیدا نکردماما با توجه به مصرع ِ بعدی فکر می‌کنم معنی ِ حلل باید لباس گرانبها باشد یا کنایه از لباس ِ گرانبها و پرشکوه باید باشد.
user_image
متین
۱۴۰۰/۰۱/۲۲ - ۲۳:۴۵:۲۴
سلام بر جناب محبوبیحلل جمع مکسر حله به معنی جامه میباشد.