شیخ بهایی

شیخ بهایی

رباعی شمارهٔ ۳

۱

ای عقل خجل ز جهل و نادانی ما

درهم شده خلقی، ز پریشانی ما

۲

بت در بغل و به سجده پیشانی ما

کافر زده خنده بر مسلمانی ما

تصاویر و صوت

کلیات اشعار و آثار فارسی شیخ بهائی - دیوان کامل شیخ بهائی شامل اشعار و آثار فارسی با مقدمهٔ سعید نفیسی ۱۳۶۱ - شیخ بهایی - تصویر ۱۶۸
مجموعه ای از آثار و اشعار شیخ بهایی (فالنامه، گربه و موش، غزلیات، نان و حلوا، شیر و شکر) به ضمیمه زندگینامه مؤلف به کوشش سید محمد صحفی - بهاءالدین محمد بن حسین بن عبدالصمد عاملی (شیخ بهائی) - تصویر ۸۴

نظرات

user_image
mobiniqow
۱۳۹۶/۱۲/۱۲ - ۱۲:۲۱:۲۱
ایشون با این همه علم و مقام داره اینچنین میفرماید ما دیگه چی بگیم
user_image
خسرو
۱۴۰۰/۰۱/۲۶ - ۰۳:۵۲:۳۰
این رباعی در مورد مُحمَّد و امت اوستو کسانی که کفرمی گویند ،هرزمان تو (مُحمَّد) را ببینند فقط به مسخره‌ و خنده ات می‌گیرند!؟ آیا این همان کسی است که ذکر خدایانتان شده؟ در حالی که خودشان به ذکر رحمان خودشان، کفرورزی می کنند؟[انبیاء 36]
user_image
محسن جهان
۱۴۰۱/۰۸/۱۲ - ۰۴:۰۲:۵۹
تفسیر رباعی فوق: دانشمند نامی عهد صفوی در این رباعی خطاب به انسان می‌گوید: عقل ( منظور عقل کل ربوبی است) از نادانی و جهالت ما به سبب خود شیفتگی ها و منیت ها، خجالت زده و شرمنده شده است. و نیز به همین دلیل خلق را از خود ناراضی و پریشان کرده‌ایم. در حالیکه انواع بت های نفسانی و فناپذیر را پرستش می‌کنیم ولی بصورت صوری سر بر سجده گذاشته و تظاهر به دینداری می‌کنیم. و این موجب خنده کافران و ملحدان نسبت به مسلمانی ظاهری ما شده است.