شیخ بهایی

شیخ بهایی

بخش ۴ - فِی التَّأَسُّفِ وَ النّدامَةِ عَلیٰ صَرْفِ الْعُمرِ فیما لایَنْفَعُ فِی الْقِیامَةِ وَ تأْویلِ قَولِ النَّبیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم: «سُؤْرُ الْمُؤْمِنِ شِفاءٌ»

۱

قَدْ صَرَفْتَ الْعُمرَ فی قیلٍ وَ قال

یا نَدیمی قُمْ، فَقَدْ ضاقَ الْمجال

۲

وَ اسْقِنی تِلْکَ الْمدامَ السَّلْسَبیل

اِنَّها تَهْدی اِلیٰ خَیْرِ السَّبیل

۳

وَ اخْلَعِ النَّعْلَیْنِ، یا هٰذا النَّدیم

اِنَّها نارٌ أَضائَتْ لِلْکَلیم

۴

هاتها صهباء من خمر الجنان

دَعْ کئوسا وَ اسْقِنیها بِالدّنان

۵

ضاقَ وَقْت الْعُمرِ عَنْ آلاتِها

هاتها منْ غَیرِ عصر هاتها

۶

قُمْ اَزِلْ عَنّی بِها رسمَ الْهموم

اِنَّ عُمری ضاعَ فی عِلْمِ الرّسوم

۷

قُلْ لِشَیْخٍ قَلْبُهُ مِنْها نفور

لا تَخَفْ، اللهُ تَوّابٌ غَفور

۸

علْم رسمی سر به سر قیل است و قال

نه از او کیفیتی حاصل، نه حال

۹

طبع را افسردگی بخشد مدام

مولوی باور ندارد این کلام

۱۰

وه! چه خوش می‌گفت در راه حجاز

آن عرب، شعری به آهنگ حجاز:

۱۱

کُلُّ مَنْ لَمْ یَعْشقِ الْوَجْهَ الْحَسَن

قَرِّبِ الْجُلَّ اِلَیْهِ وَ الرَّسَن

۱۲

یعنی: «آن کس را که نبْوَد عشق یار

بهر او پالان و افساری بیار»

۱۳

گر کسی گوید که: از عمرت همین

هفت روزی مانده، وان گردد یقین

۱۴

تو در این یک هفته، مشغول کدام

علم خواهی گشت، ای مرد تمام؟

۱۵

فلسفه یا نحو یا طب یا نجوم

هندسه یا رمل یا اعداد شوم

۱۶

علم نبود غیر علم عاشقی

مابقی تلبیس ابلیس شقی

۱۷

علم فقه و علم تفسیر و حدیث

هست از تلبیس ابلیس خبیث

۱۸

زان نگردد بر تو هرگز کشف راز

گر بود شاگرد تو صد فخر راز

۱۹

هر که نبود مبتلای ماهرو

اسم او از لوح انسانی بشو

۲۰

دل که خالی باشد از مهر بتان

لتّهٔ حیض به خون آغشته دان

۲۱

سینهٔ خالی ز مهر گلرخان

کهنه انبانی بود پر استخوان

۲۲

سینه، گر خالی ز معشوقی بوَد

سینه نبوَد، کهنه صندوقی بوَد

۲۳

تا به کی افغان و اشک بی‌شمار؟

از خدا و مصطفی شرمی بدار

۲۴

از هیولا، تا به کی این گفتگوی؟

رو به معنی آر و از صورت مگوی

۲۵

دل که فارغ شد ز مهر آن نگار

سنگ استنجای شیطانش شمار

۲۶

این علوم و این خیالات و صُوَر

فضلهٔ شیطان بوَد بر آن حجر

۲۷

تو، بغیر از علم عشق ار دل نهی

سنگ استنجا به شیطان می‌دهی

۲۸

شرم بادت، زانکه داری، ای دغل!

سنگ استنجای شیطان در بغل

۲۹

لوح دل، از فضلهٔ شیطان بشوی

ای مُدرّس! درس عشقی هم بگوی

۳۰

چند و چند از حکمت یونانیان؟

حکمت ایمانیان را هم بدان

۳۱

چند زین فقه و کلام بی‌اصول

مغز را خالی کنی، ای بوالفضول

۳۲

صرف شد عمرت به بحث نحو و صرف

از اصول عشق هم خوان یک دو حرف

۳۳

دل منوّر کن به انوار جَلیّْ

چند باشی کاسه‌لیس بوعلی؟

۳۴

سروَر عالم، شه دنیا و دین

سُؤْر مؤمن را شفا گفت ای حزین

۳۵

سؤر رسطالیس و سؤر بوعلی

کی شفا گفته نبیِّ منجلی؟

۳۶

سینهٔ خود را برو صد چاک کن

دل از این آلودگی‌ها پاک کن

تصاویر و صوت

کلیات اشعار و آثار فارسی شیخ بهائی - دیوان کامل شیخ بهائی شامل اشعار و آثار فارسی با مقدمهٔ سعید نفیسی ۱۳۶۱ - شیخ بهایی - تصویر ۱۱۷
مجموعه ای از آثار و اشعار شیخ بهایی (فالنامه، گربه و موش، غزلیات، نان و حلوا، شیر و شکر) به ضمیمه زندگینامه مؤلف به کوشش سید محمد صحفی - بهاءالدین محمد بن حسین بن عبدالصمد عاملی (شیخ بهائی) - تصویر ۳۴

نظرات

user_image
ناشناس
۱۳۸۷/۱۱/۲۹ - ۰۷:۴۶:۰۰
حدیث نبوی "سؤر المؤمن شفاء" در قسمت عنوان شعر دارای اشکال املایی است. تصحیح گردد.
پاسخ: طبق فرموده «سر الممن شفاء» با «سؤر المؤمن شفاء» جایگزین شد.
user_image
ناشناس
۱۳۸۹/۰۲/۱۷ - ۱۰:۰۹:۵۶
اجازه اجتهاد اکثر مجتهدین به شیخ بهایی میرسد.چطور ایشان علومی مثل فقه واصول را ردمی کند!؟آن علم عاشقی که عشق به ماهرویی است،کدام ماهرو مد نظر است!؟قطعا موجود خیالی نیست.بلکه همچون حضرت جولا صوفی ای است که بزرگانی مثل آیت الله العظمی سیدعلی شوشتری یا ملاحسینقلی همدانی رضوان الله علیهما قلاده عشق اورا به گردن انداخته اند.واز حسن او موسی وار علم می آموزند.واین اولیا بوده وهستند وخواهند بود ولی چه کنیم که این انجیر لایق هر منقاری نیست و به آه جانسوز سحر نیاز مستمر دارد.
user_image
محمد رضا
۱۳۹۲/۱۰/۰۱ - ۰۲:۰۴:۴۷
fhسلام خستته نباشید ؛فکر کنم دربیت:زان نگردد بر تو هرگز کشف رازگر بود شاگرد تو صد فخر راز حرف دال در واژه" شاگرد"جا افتاده باشد لطفا تصحیح بفرمایید
user_image
علیرضا
۱۳۹۲/۱۰/۱۱ - ۰۱:۵۸:۱۹
سلام علیکم . در
پاسخ به رفیق گرانقدر ناشناس اینکه بیان حضرت شیخ از تمامی این ابیات نه قبح علم و علم آموزی است بلکه نهیبی به متعلم است که از برای چه می خواند و می داند . آیا اول علمش معرفه الجبار بوده و آخرش تفویض امر الیه یا نه ! از همین روی است که در لا به لای اشعار به فقه و کلام بی اصول می پردازد . چراکه اگر اصل (عبودیت و معرفت) نباشد به تعبیر امام خمینی رض تا جایی می پیماید که "علم توحید است از زبان شیطان" . لیکن در اینکه خود شیخ از اعظم علما و فلاسفه و فقهاست تردیدی نیست . از این رو می بایست جهت تذکر حتما تامل گردد . التماس دعا .
user_image
محسن خادمی
۱۳۹۳/۰۶/۲۵ - ۱۲:۴۵:۴۲
قرابت با ابیاتی از مولانا:خرده‌کاریهای علم هندسهیا نجوم و علم طب و فلسفهکه تعلق با همین دنیاستشره به هفتم آسمان بر نیستشاین همه علم بنای آخرستکه عماد بود گاو و اشترستبهر استبقای حیوان چند روزنام آن کردند این گیجان رموزعلم راه حق و علم منزلشصاحب دل داند آن را با دلش
user_image
اشکان
۱۳۹۵/۰۸/۲۷ - ۱۳:۳۹:۴۱
سلام لطفا اصلاح کنیدلتهٔ حیض به خون آغشته دانلخته حیضی به خون آغشته دانواااای به حال عالم اگر میفهمیدن استاد بهایی چی میگن توی این شعر...
user_image
علی
۱۳۹۵/۱۱/۱۶ - ۰۴:۴۲:۵۹
به نظرم شیخ بهایی کمی زیاده روی کرده و خیلی بی پروا و البته با تعابیر مستهجن علم اکتسابی را تخطئه کرده است. جالب ان که شیخ بهایی خود عالم و فقیه و متعلم و معلم این گونه علوم بوده است. اما چرا همه اندخته های خود را پیش پای عشق قربان می کند واقعا نمی دانم چرا. به هر حال انسان از دو بعد عقلانی و عاطفی تشکیل شده و نزاع عقل و عشق یک نزاع بیهوده است. انسان هم علم می خواهد و هم عشق و یکی دیگری را نفی نمی کند....
user_image
حمید
۱۳۹۶/۰۵/۳۱ - ۱۰:۴۸:۳۵
در جواب این دوستان که جرات میکنن در باره شخصیتی مثل شخی بهایی اظهار نظر کنن خیلی جالبن واقعا شما تو خودتون چی می بینید . یه بیت شعر هست که تکلیف این دوستان رو مشخص میکنه حضرت شیخ اجل می فرمایند :سلسله موی دوست حلقه ی دام بلاست هرکه در این حلقه نیست فارق از این ماجراست
user_image
م
۱۳۹۶/۰۸/۲۲ - ۰۴:۲۱:۰۳
سلام و عرض ادباینکه شیخ حدیث نبوی را داخل این شعر آورده است، آیا منظور خاصی داشته است؟
user_image
⊙_⊙
۱۳۹۶/۰۸/۲۳ - ۱۱:۰۰:۳۱
علم رسمی سر به سر قیل است و قالنه از او کیفیتی حاصل، نه حالطبع را افسردگی بخشد مداممولوی باور ندارد این کلاماصلا منطقی نیست . فکر میکنم غلط املایی یا تحریف حادث شده باشد . "طبع افسردگی بخشد مداد مولوی باور دارد این کلام " درست هست . چون که تناقضی بین افکار مولوی و شیخ بهایی نیست . مولوی خود رهنمای شهر عشق است .
user_image
منصور قربانی
۱۳۹۷/۰۲/۰۵ - ۰۱:۲۸:۴۹
بنظرم شیخ با فلسفه مشکل داشته است.چون آنچه از یونان به اسلام آمد فلسفه بود و بوعلی نیز از سرامدان فلسفه بود
user_image
saeid
۱۳۹۷/۰۵/۳۰ - ۱۱:۵۳:۱۶
علت عاشق ز علتها جداستعشق اصطرلاب اسرار خداستعاشقی گر زین سر و گر زان سرستعاقبت ما را بدان سر رهبرستهرچه گویم عشق را شرح و بیانچون به عشق آیم خجل باشم از آنگرچه تفسیر زبان روشنگرستلیک عشق بی‌زبان روشنترستچون قلم اندر نوشتن می‌شتافتچون به عشق آمد قلم بر خود شکافتعقل در شرحش چو خر در گل بخفتشرح عشق و عاشقی هم عشق گفتآفتاب آمد دلیل آفتابگر دلیلت باید از وی رو متاب
user_image
محدث
۱۳۹۷/۰۸/۲۹ - ۱۵:۲۶:۵۸
درس که نمی خوانیمتازه اگر بخوانیم معلوم نیست بفهمیماگر هم بفهمیم معلوم نیست محبوس در همان دانستنی ها نشویم و از هدف اصلی خلقت باز نمانیم.ای عجب دلمان بنگرفت و نشد جانمان ملول// زین هواهای عفن وین آب‌ های ناگوارتلبیس ابلیس و تدلیس وی بسیار است و گر روح قدس مدد نکند آدمی صرفه نبرد ز شیطان رجیم.گویا این شعر شیخ، از بهترین اشعار تاریخ ادبیات جهان از حیثیت ارزش دهی به جهت علم آموزی راستین! است.یکی از دوستان مرقوم فرموده که آن بیت: مولوی باور ندارد... طعنه به مولوی بلخی بوده.عرض می شود این گونه نیست و اتفاق مرحوم شیخ بهایی از طرفداران و ارادت کیشان ملای بلخی صاحب مثنوی معنوی بوده. مقصود از لفظ مولوی در آن بیت یعنی: ملا، آخوند، روحانی سطحی و قشری و معناگریز!
user_image
محدث
۱۳۹۷/۰۸/۲۹ - ۱۵:۳۴:۰۲
برخی علوم و معارف را می توان ذاتا ارزش تلقی کرد و ارزنده بودنشان را به عملی کردنشان تعلیق ننمود و حتی می گویند ما کشف و اشراق عقلی هم داریم ولی فی الجمله علم محض، فاقد ارزش است!حدیث نبوی ص مذکور در این شعر هم به عنوان شاهد مثال است و الا شیخ بهایی نه تنها فلسفه که مطلق علوم را -تا وقتی انسان را به یاد رخ مهرخان به باده نوشی وادار نکند- مذمت کرده و علاوه بر فلسفه بر فقه و اصول و تفسیر و حدیث و طب و ادبیات و نجوم و... هم تاخته و در جای دیگر صرف عمر در علوم آلی و مقدماتی را شگفت و عجیب و نامتعارف می خواند:گذشت عمر تو در فکر صرف و نحو و معانیبهایی از تو بدین نحو صرف عمر بدیع استالبته این اظهارنظرهای ناپخته بنده در برابر اساتید و دوستان محترم حاضر در گنجور، غیرپسندیده است و نازیبا.با احترام
user_image
مژده
۱۳۹۸/۰۵/۰۹ - ۰۹:۲۴:۱۶
سلام من معنی کلمه سؤر رو در ابیات آخر متوجه نمیشه کسی می تونه توضیح بده؟
user_image
اردوان
۱۳۹۹/۰۲/۰۹ - ۰۳:۳۰:۴۶
طبع را افسردگی بخشد مداممولوی باور ندارم این کلامشاید منظور از «این کلام» علم کلام باشه که مولوی رو شاهد گرفته که ایشون هم این علم کلام رو باور نداره!
user_image
محمود
۱۳۹۹/۰۲/۲۳ - ۱۳:۵۶:۳۹
در روایت چنین آمده است : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فِی سُؤْرِ الْمُؤْمِنِ شِفَاءٌ مِنْ سَبْعِینَ دَاءً ؛ در نیم خورده مومن شفا از 70 بیماری است .وسائل الشیعة ج 25 ص 263 18- باب
user_image
محمدعلی
۱۳۹۹/۱۱/۱۵ - ۰۳:۴۰:۳۸
سلاماگه ممکنه در مورد سنگ استنجا که چند بارهم تکرار شده قدری توضیح دهید. ممنونم
user_image
احسان س
۱۴۰۰/۰۱/۰۵ - ۱۴:۴۰:۴۰
سنگ استنجا: سنگی که با آن کثافت را از مخرج پاک میکنند
user_image
سیامک کرمی
۱۴۰۰/۰۶/۱۱ - ۰۷:۰۴:۱۵
لته حیض تیکه پارچه که به عنوان نوار بهداشتی استفاده می کردند
user_image
باند جمزباند
۱۴۰۱/۰۳/۰۷ - ۱۰:۴۸:۴۸
واقعا دم گنجور گرممم  خیلی ممنون که اشعار رو بدون حتی یک کلمه سانسور میزارین  ممنون  شیخ بهایی = عشق واقعی  خوش بحالش که پیدا کرد من هنوز اندر خم نفسهام هستم 
user_image
Alireza Asadi
۱۴۰۱/۰۶/۲۸ - ۱۳:۲۵:۱۹
شیخ بهایی از بزرگترین عالمان دوران خود بود ولی بعدها متوجه شد که جز عشق و عرفان چیزی وجود ندارد برای رسیدن به خدا و زندگی را شروع یک نقطه در دایره می‌دانست که باید به آخر دایره برسانیم ،،تمام علوم صرف و نحو و فقه و ... را بدانیم فقط برای رفع حاجت دنیوی است و برای آخرت باید عاشقی کرد و به صفر رسید و صفر یعنی تخلیه مغز از هر چه امور دنیوی است و یکی شدن با الله یا انسان کامل و رسیدن به خود شناسی ،،،برای رسیدن به الله باید الله درونت را در نقطه صفر مرزی پیدا کنی وگرنه از زیانکاران هستیم.
user_image
مهدی مالکی
۱۴۰۱/۰۹/۱۰ - ۲۱:۱۳:۵۵
شیخ بهایی این مرجع تقلید بی چون و چرای جهان تشیع این فقیه، عارف، فیلسوف، معمار و... نظیر ندارد.  بهایی بارها ورزید عشق اما جنونش را  نمی بایست زنجیری ولی این بار میباید 
user_image
سفید
۱۴۰۲/۰۲/۱۷ - ۰۸:۲۸:۱۵
  رو به معنی آر و از صورت مگوی...