شیخ بهایی

شیخ بهایی

بخش ۵ - حکایت

۱

با دف و نی، دوش آن مرد عرب

وه! چه خوش می‌گفت، از روی طرب:

۲

أَیُّهَا الْقَوْمُ الَّذی فِی‌ الْمَدْرِسَه

کُلُّ ما حَصَّلْتُموهُ وَسْوَسَه

۳

فِکْرُکُم اِنْ کانَ فی غَیْرِ الْحَبیب

ما لَکُم فِی‌ النَّشْاَةِ الْاُخْریٰ نَصیب

۴

فَاغْسِلوا یا قَوْمِ عَن لَوْحِ الْفُؤاد

کُلَّ عِلْمٍ لَیْسَ یُنْجی فِی‌ الْمَعاد

۵

ساقیا! یک جرعه از روی کرم

بر بهائی ریز، از جام قدم

۶

تا کند شَقّْ، پردهٔ پندار را

هم به چشم یار بیند یار را

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
شخص ثالث
۱۳۸۶/۱۲/۲۳ - ۰۲:۴۵:۱۰
از ارزش کار هیچ چیزی نمی‌توان نوشت جز: دست مریزاد...فاغسلوا یا قوم عن لوح ال...به احتمال زیاد بقیش اشتباه چاپی است. مفاد یا فواد یا ...
پاسخ: با تشکر از شما، با جستجو در گوگل به این صفحه رسیدم که در آنجا «فؤاد» نقل شده و به این ترتیب در بیت مذکور به جای واژه‌ی «فاد» واژه‌ی عربی «فؤاد» جایگزین شد.
user_image
بهروز
۱۳۹۰/۰۹/۰۴ - ۰۸:۴۷:۲۱
با عرض ارادت و علاقه وافر به شیخ. ارادت اینجانب به شیخ از این روست که تولیدات علمی ایشان در علوم فنی و مهندسی بی نظیر و بسیار متعدد و بعضاً هنوز ناشناخته و معماست. لکن خود شیخ امور دنیوی را اینچنین خوار می پندارد. این نیزهمانند آثار عزیز و غریبش، معمای دیگری است. پس اگر چنین است و شیخ آثار شگفت انگیز خود را در مکانیک و سیویل و ترمودینامیک چنین کم مقدار می پندارد، بایستی دید که در امور اخروی چه غوغایی بر پا کرده این جواهر بی نظیر.
user_image
ارین
۱۳۹۵/۰۶/۰۲ - ۱۴:۴۳:۵۷
به نوعی میشه گفت بهایی از زمانی ک عاشق شد تا اخرش عاشق رفت ،و افسوسش از این بود ک چرا نیمی از عمر خودش رو تو عالم متفکرین گذرروند