ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

شمارهٔ ۱۰۲ - پیام ایران

۱

به هوش باشکه ایران تو را پیام دهد

ترا پیام به صد عز و احترام دهد

۲

ترا چه گوید: گوید که خیر بینی اگر

به کار بندی پندی که باب و مام دهد

۳

نسیم صبح که بر سرزمین ما گذرد

ز خاک پاک نیاکان‌، ترا سلام دهد

۴

وز استخوان نیاکانت برگذشته بود

دم بهار که ازگل به گل پیام دهد

۵

به یاد عشرت اجداد تست هر نوروز

که گل به طرف گلستان صلای عام دهد

۶

تو پای‌بند زمینی و رشته‌ایست نهان

که با گذشته تو را ارتباط تام دهد

۷

گذشته، پایه و بنیان حال و آینده است

سوابق است که هر شغل را نظام دهد

۸

به کارنامهٔ پیشینیان نگر، بد و خوب

که تلخ کامیت آرد پدید وکام دهد

۹

ز درس حکمت و آداب رفتگان مگسل

که این گسستگیت خواری مدام دهد

۱۰

کسی که از پدران‌ ننگ‌ داشت‌ ناخلف است

که مرد را شرف باب و مام‌، نام دهد

۱۱

نگویمت که به ستخوان خاک‌خورده بناز

عظام بالیه کی رتبت عصام دهد

۱۲

به‌علم خویش بکن تکیه و به عزم درست

که علم و عزم‌، ترا عزت و مقام دهد

۱۳

ولی ز سنت دیرین متاب رخ زیراک

به ملک‌، سنت دیرینه احتشام دهد

۱۴

ز درس پارسی و تازی احتراز مکن

که این دو قوت ملی علی‌الدوام دهد

۱۵

شعائر پدران و معارف اجداد

حیات و قدرت اقوام را قوام دهد

۱۶

مباش غره به تقلید غربیان‌، که به شرق

اگر دهد، هنر شرقی احترام دهد

۱۷

تو شرقیئی و به شرق اندرون کمالاتی است

ولی چه سودکه غربت فریب تام دهد

۱۸

به‌هر صفت که برآیی برآی و شرقی باش

وگرنه دیو به صد قسمت انقسام دهد

۱۹

ز غرب علم فراگیر و ده به معدهٔ شرق

که فعل هاضمه‌اش با تن انضمام دهد

۲۰

به راه تست بسی دام‌های دانه‌نمای

کجاست مرد که از دانه فرق دام دهد

۲۱

ز دام و دانه اگر نگذری محالست این

که روزگار ترا فرصت قیام دهد

۲۲

پیام مام جگرخسته را ز جان بشنو

که پند و موعظه‌ات با صد اهتمام دهد

۲۳

دو چشم‌ مام‌ وطن ز آفتاب و مه‌ سوی ماست

وزین دو دیده به ما کسوت و طعام دهد

۲۴

ز چشم مام وطن خون چکد بر این آفاق

که سرخی شفقش جلوه صبح و شام دهد

۲۵

به ما خطاب کند با دو دیدهٔ خونبار

که کیست آنکه به‌ من ‌خون‌ خویش‌ وام دهد

۲۶

به روی سینه بپرورده‌ام جوانان را

که داد من ز شما نوخطان‌، کدام دهد؟

۲۷

پس از زمانهٔ خسرو شد چو بیوه‌زنی

که هر کسیش نویدی گزاف و خام دهد

۲۸

چه کودکان که بزادم دلیر و دانشمند

یکی نماند که ملک من انتظام دهد

۲۹

اگر یکی به ره راست رفت‌، از پی او

کسی نیامد کان راه را دوام دهد

۳۰

ز چنگ ظلم و ستبداد کس نرست که او

قراری از پی آسایش انام دهد

۳۱

کنون ‌امید من ‌ای ‌نو خطان‌ به ‌سعی شماست

مگر که سعی شما داد من تمام دهد

۳۲

ز چاک سینهٔ بشکافته به خنجر جهل

دل شکسته‌ام آوای انتقام دهد

۳۳

الاکجاست جوانی ز نوخطان وطن

که در حمایت من وعدهٔ کرام دهد؟

۳۴

کجاست‌آنکه‌به‌داروی عقل و مرهم عدل

جراحت دل خونینم التیام دهد

۳۵

کنام شیران وبران شده است‌، بچهٔ شیر

کجاست کآمده آرایش کنام دهد؟

۳۶

ز چنگ بی‌هنران برکشد زمام امور

به دست مردم صاحب هنر، زمام دهد

۳۷

کجاست آنکه جوانمردی و فضیلت را

به یاد مردم درماندهٔ عوام دهد

۳۸

کجاست مرد جوانمرد و خواستار شرف

که‌ سود خویش‌ زکف بهر سود عام‌ دهد؟

۳۹

کجاست‌ مرد، که شمشیر دادخواهی را

ز قلب ظالم بیدادگر نیام دهد؟

۴۰

کجاست حزبی از آزادگان که چون پدران

ز خصم‌،‌ جان‌ بستاند به‌ دوست‌،‌ جام‌ دهد؟

۴۱

وطن به چنگ لئام است‌، کو خردمندی

که درس فضل و شرافت‌، بدین لئام دهد

۴۲

به جهد، پایهٔ حزبی شریف و پاک نهد

به مشت‌، پاسخ مشتی فضول و خام دهد

تصاویر و صوت

دیوان اشعار ملک الشعرای بهار (بر اساس نسخه چاپ ۱۳۴۴) - تصویر ۴۴۷

نظرات

user_image
میثم
۱۳۹۴/۰۹/۲۰ - ۰۴:۰۶:۰۷
عظام بالیه کی رتبت عصام دهد.این مصرع بعنی چی؟
user_image
Hamishe bidar
۱۳۹۴/۰۹/۲۰ - ۰۴:۵۷:۲۷
(عظام =) استخانها (بالیه=) کهنه (رتبت=) رتبه (عصام=) شرافت یا شخصیت یا فضیلت میدهندیعنی استخانهای کهنه کی شرافت یا شخصیت شما را بالا میبرند.
user_image
Hamishe bidar
۱۳۹۴/۰۹/۲۰ - ۰۴:۵۸:۴۷
(عصام=) شرافت یا شخصیت یا فضیلت
user_image
علی
۱۳۹۷/۰۳/۰۷ - ۰۹:۲۷:۱۸
من این مصرع را بصورت زیر شنیده بودمعظام بالیه کی رتبت عظام دهدکه عظام اولی به کسر ع به معنی استخوان و عظام دوم به ضم ع به معنی بزرگی است. در لغتنامه ها نیز همین موارد تایید می شود اما برای واژه عصام معنی مرتبطی نیافتم. بنابراین به نظرم بایستی اصلاح گردد
user_image
سرایی
۱۳۹۸/۰۱/۱۴ - ۱۸:۳۹:۳۱
نظر علی درست است. این مصرع چنین باید باشدعظام بالیه کی رتبت عظام دهد. یعنی استخوان کهنه هیچگاه انسان را به مرتبه عظمت نمی رساند. عظام اول به کسر است و عظام دوم به ضم.
user_image
مهتاب اسماعیلی
۱۳۹۹/۰۲/۱۳ - ۲۲:۴۷:۰۰
عصام شخصیتی بسیار جاهل و نادان بوده که با تلاش خود به مرتبه ای بسیار والا رسیده