
ملکالشعرا بهار
شمارهٔ ۱۳۷ - تغزل و تشبیب
۱
باد بیاورد بوی مشک به شبگیر
گوئی بگذشت از آن دو زلف گره گیر
۲
شبگیر ار بگذرد نسیم بر آن زلف
مشک فرازآورد نسیم به شبگیر
۳
دانم تدبیرها بسی به همه کار
لیک به عشق اندرون ندانم تدبیر
۴
خلخ وکشمیر را به خیره ستایند
آری کار جهان بود همه بر خیر
۵
زانکه یکی چون تو حور نیست به خلخ
زانکه یکی چونتو سرو نیست به کشمیر
۶
جز پی نخجیر سوی من نگراید
تا سر زلفت دلم ربوده به نخجیر
۷
سروی و بر سرو ماه داری وخورشید
ماهی و بر ماه حلقه بندی و زنجیر
۸
گفتم ماهی و اینت غایت تکذیب
گفتم سروی و اینت غایت تحقیر
۹
خود سخنی بود ناستوده و بگذشت
زان سخن رفته عذرخواهم بپذیر
۱۰
عذر پذیرست و جرمپوش خداوند
وین دو بود نیز بهترین صفت میر
تصاویر و صوت

نظرات