
ملکالشعرا بهار
شمارهٔ ۲۰۱ - علی جان
۱
نامهات آورد اسکدار علی جان
شاد شد از وی دل بهار علی جان
۲
یافتم این بنده گرچه از پس ده سال
در نظرت قدر و اعتبار علی جان
۳
لیک تو بودی مرا ز ساعت اول
خوبترین یار و دوستار علی جان
۴
در نظر من سه اصل قوت دارد
عاطفه و مسلک و شعار علی جان
۵
من به تو با این دو دیده بودم از اول
نیستم از دیده شرمسار علی جان
۶
گرچه کنون حزب و مزب و عاطفه مرده است
لیک بدان دارم افتخار علی جان
۷
بودم و بودیم در مقابل روسان
همچویکی آهنین حصار علی جان
۸
بودیم از پشت میزهای جراید
رزم کنان تا به پای دار علی جان
۹
با سپه روس، گشتهایم مقابل
بیمدد عون و دستیار علی جان
۱۰
خارجیان را ز ملک خویش براندیم
با قلمی همچو ذوالفقار علی جان
۱۱
نفی بلد دیدهایم و حبس مکرر
تهمت خصمان نابکار علی جان
۱۲
هرکه بهجای من و تو بودی کردی
روزی صد بار انتحار علی جان
تصاویر و صوت

نظرات