ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

شمارهٔ ۲۲۱ - فغان از این جهان

۱

فغان از این جهان و ابتلای او

که مانده‌ام عجیب در بلای او

۲

بسان دانه خرد گشت پیکرم

ازین بزرگ سنگ آسیای او

۳

غنا و شادیش به جای دیگران

به جای من همه غم و عنای او

۴

به جای من چرا بدی همی کند

چو من بدی کرده‌ام به‌جای او

۵

به گوش روزگار بر، فغان من

رسید و داد پاسخی سزای او

۶

بگفت کاین جهان نه زان قبل بود

که ظن بد بری به راستای او

۷

جهان چه باشد؟ این زمین و مهر و مه

سپهر وکهکشان پر ضیای او

۸

روان به راه شغل خویش هر یکی

نجسته شغل دیگری ورای او

۹

چمیده به اقتضای فعل خویشتن

رمیده زان کجا، نه اقتضای او

۱۰

به عضو عضو این جهان چو بنگری

گماشته به خدمتی خدای او

۱۱

یکی است چشم و دیگریست دید او

یکیست درد و دیگری دوای او

۱۲

وجود تو هم آلتی است زین جهان

نهاده بهرکاری اوستای او

۱۳

نگرکه چیست شغل راستین تو

در این جهان و عرصهٔ وغای او

۱۴

کسی که شغل راستین خود کند

هماره حاصل است مدعای او

۱۵

وگرنه شغل خویشتن هوا کند

به خواری و هوان کشد هوای او

۱۶

زمین اگر مدار خود فرو هلد

به تنگناکشد فراخنای او

۱۷

وگر قمر ز راه خویش کژ رود

فتد ز کار، خنگ بادپای او

۱۸

تو هم گر از وظیفه زآستر شوی

بلای دهر بینی و جفای او

۱۹

وظیفه تو چیست اندرین جهان‌؟

بکوش تا رسی به انتهای او

۲۰

ترا وظیفه خدمتست و مردمی

به مردمان و، هیچ نی سوای او

۲۱

چو کژدمی کنی به جای مردمی

پذیره شو به زهر جانگزای او

تصاویر و صوت

دیوان اشعار ملک الشعرای بهار (بر اساس نسخه چاپ ۱۳۴۴) - تصویر ۵۷۸

نظرات

user_image
عین. ح
۱۳۹۸/۰۹/۲۸ - ۱۸:۳۴:۰۲
چو من بدی نکرده‌ام به‌ جای او«نکرده‌ام» به اشتباه «کرده‌ام» نوشته شده است. «به جای» در چنین ساختارهایی یعنی «در حقِ»