ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

شمارهٔ ۲۲۵ - در مدح مظفرالدین شاه

۱

ایا نسیم صبا ای برید کار آگاه

ز طوس جانب ری این زمان بپیما راه

۲

ببر پیامی از چاکران درگه قدس

به آستان ملک شهریار کار آگاه

۳

بهین شهنشه والاتبار ملک‌ستان

خدایگان سلاطین مظفرالدین شاه

۴

شه مبارک‌فال و مه همایون‌فر

خدیو چرخ برین خسرو ستاره سپاه

۵

ز دست معدلتش پای ظلم شد در بند

ز پای تختگهش دست جور شد کوتاه

۶

ز جود، بارش نیسان به گاه پاداشن

ز خشم‌، آتش سوزان به وقت پادافراه

۷

شهنشهی که به هر صبح و شام شمس و قمر

به پیش درگه او بر زمین نهند جباه

۸

شهی که روز به درگاه او غلام سپید

مهی که شام به خرگاه او کنیز سیاه

۹

گرفته صیت جلالش چو مهر عالمتاب

ز حد شام و حلب تا به قندهار و هراه

۱۰

سموم خشمش در هر زمین که می‌بِوَزَد

بدل به آتش سوزان کند به خصم‌، سپاه

۱۱

ریاضِ مُلکش از خرمی بُوَد چو بهشت

در آن بهشت ز داد و دهش دمیده گیاه

۱۲

خدایگانا ای آنکه اختر شرفت

فراز خیمهٔ خورشید برزده خرگاه

۱۳

خدای عز و جل ذوالجلال و الاکرام

نیافریده به گیتی شبیهت از اشباه

۱۴

صبوری آنکه چهل سال بد ثناگستر

به ظل مرحمتت جان و تن بدش به رفاه

۱۵

کنون نهاد ز روی رضا سر تسلیم

به آستان رضا روح من سواه فداه

۱۶

به غیر مدح تو اندوخته ندارد هیچ

همی ز مدح تو زنده است نامش در افواه

۱۷

به یادگار به جا مانده است از او پسری

که بحر مدح ترا می‌کند به ذوق شناه

۱۸

امیدش آنکه ز الطاف شه شود دلشاد

که سوی اوست امیدش ز بعد لطف اله

۱۹

خدایگانا امروز بر تو ارزانی است

به فر یزدان‌، اقبال و دولت دلخواه

۲۰

اگر به سائل‌، دست تو بحر و کان بخشد

هنوز نبود جود تو زین کرم آگاه

۲۱

به یُمنِ دولت‌، از روزگار باج بگیر

ز فر شوکت‌، از آسمان خراج بخواه

۲۲

هماره تا که بلند است، چرخ باد بلند

ز دشمن تو به چرخ بلند ناله و آه

۲۳

همیشه باد ز دست، تو پای خصم به بند

هماره باد به پیش تو پشت خصم دوتاه

۲۴

همیشه بادا روی محب تو چون شید

هماره بادا رنگ عدوی تو چون کاه

تصاویر و صوت

دیوان اشعار ملک الشعرای بهار (بر اساس نسخه چاپ ۱۳۴۴) - تصویر ۳۰

نظرات

user_image
کژدم
۱۴۰۲/۱۰/۰۲ - ۰۲:۱۵:۴۷
مظفرالدین‌شاه پس از پذیرش مشروطیت در دل ملی‌گرایان و مشروطه‌خواهان جای گرفت و نویسندگان و شاعران به ستایش او برخاستند. بهار نیز این قصیده را در سال ۱۲۸۲ پس از درگذشت پدرش به شاه سرود.  بهار در یادداشت‌های خود درباره این قصیده چنین نوشته است: «این قصیده در سن هجده‌سالگی بلافاصله پس از فوت مرحوم صبوری ملک‌الشعرا پدرم گفته شد و به تهران ارسال گشت و مرحوم مظفرالدین‌شاه یک‌صد تومان صله و فرمان ملک‌الشعرایی آستانهٔ قدس رضوی را برایم فرستاد.»