ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

شمارهٔ ۲۳۳ - حریق آمل

۱

خاکِ آمل شده در زیرِ پیِ آتش‌، طی

ای مسلمانان‌، آبی بفشانید به وی

۲

این همان خطهٔ نامی‌ست که از عهد قدیم

دورها کرده به امنیت و آسایش‌، طی

۳

بوده در عهد منوچهر، یکی حصن عظیم

سر کشیده شرفاتش ز بر قصر جدی

۴

دون او بوده به زینت‌، چه سمرقند و چه بلخ

پس از او بوده به رتبت‌، چه نهاوند و چه جی

۵

بوده بنگاه سپهداران و اسپاهبدان

تا به اکنون باز از عهد شهنشاهی کی

۶

فرخانان به بزرگیش برافراشته دست

گیل گیلان‌ به سِتُرگیش بیفشارده پی

۷

یادگاری ز بهشت است به آب و به هوا

پرگل و سبزه بهاری‌ست به تمّوز و به دی

۸

آسمان چون نگرد پهنهٔ سبزش‌، از شرم

روی درپوشد در ابر و برافشاند خوی

۹

گرچه از فتنهٔ ایام‌، شکوهیش نماند

ویژه زآن روز که شد پی سپر کعب و قصی‌

۱۰

سلمی و می گر از این ربع و دمن باز شدند

آید از ربع و دمن بوی خوش سلمی و می

۱۱

گرچه از حی بزرگان اثری برجا نیست

خرّم آن دشت که بُد پایگهِ مردمِ حی

۱۲

آتشی جست و از آن شهر یکی نیمه بسوخت

همچو برقی که درافتد به یکی تودهٔ نی

۱۳

نیم‌شب آتش کین عیش و تن‌آسانی شهر

خورد و کرد از پس آن‌، فقر و پریشانی قی

۱۴

هستیِ مردم ازین شعلهٔ کین رفت به باد

راست چون دانش میخواران از آتش می

۱۵

مَتجَرِ آمل غارت شد ازین شوم حریق

غارتی کِش نه‌ دکان ماند و نه کالا و نه فی‌

۱۶

مددِ مردمِ ری باید، تا همّتشان

سازد اموات فتن را چو دمِ عیسی حی

۱۷

راستی را که به احیای ولایات‌، بود

چون دم عیسی مریم، مدد مردم ری

۱۸

تا نسوزد دل ری‌، دردی درمان نشود

هست آری به مثل‌: آخر هر درمان کی‌ّ

۱۹

شهرک آمل ویران شد و یکباره بسوخت

گر نسوزد دل ری اکنون‌، کی سوزد، کی‌؟

تصاویر و صوت

دیوان اشعار ملک الشعرای بهار (بر اساس نسخه چاپ ۱۳۴۴) - تصویر ۲۵۷

نظرات

user_image
کژدم
۱۴۰۲/۱۰/۰۲ - ۰۴:۱۱:۵۴
بهار در یادداشت‌های خود پیرامون این قصیده نوشته است: «در سال ۱۲۹۶ خورشیدی در شهر آمل شبانه حریق افتاد و نیمی از شهر بسوخت و دولت در تهران گاردن‌پارتی‌ای در باغ مجلس به نام اعانهٔ آمل دایر ساخت و از جمله اشعاری که در آن سال به عنوان مساعدت با مردم آمل گفته شد یکی این قصیده است.»
user_image
کژدم
۱۴۰۲/۱۰/۰۲ - ۰۴:۴۹:۴۸
این بیت به فرخان بزرگ اشاره دارد که از بزرگترین سپهبدان و فرمانروایان تبرستان بوده و گاه به او گیل گیلان خراسان نیز می‌گفته‌اند؛ وی به همراه پسرش هم‌روزگار عمر و عثمان بوده و با سپاه عرب جنگ‌ها داشته و تبرستان را از شر آنان نگاه داشته است.