ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

شمارهٔ ۲۳۴ - تهران قبل از کودتا

۱

ای مردم دلخون وطن‌، دغدغه تا کی

چون شه ز وطن دل بکند، دل بکن از وی

۲

صد سال فزون رنج کشیدیم و ملامت

گشت ایران ویران و شد آباد ده ری

۳

طی کرد ری از بغی و شقا، عزت ایران

ای ایران برخیز که شد عزت ری طی

۴

شاهی است در این شهر که جز زر نشناسد

خلقی‌، که ندانند به جز چنگ و دف و نی

۵

نسوانی پر شهوت و پر سوزنک وکوفت

مردانی بی‌همت و بی‌غیرت و لاشی

۶

درباری ننگین و گدا و متملق

اعیانی‌، بدفطرت و دزد و دغل و غی

۷

اعضای اداراتی‌، کور و کچل و لوس

احزاب و وزیرانی‌، شوم و بد و بدپی

۸

مشروطه‌ پرستانش بی‌علم و خل و جلف

آزادی‌خواهانش‌، بی‌خون و رگ و پی

۹

نه شیوهٔ ملیت و نه رسم تمدن

نه رابطهٔ طایفه‌، نه قاعده حی

تصاویر و صوت

دیوان اشعار ملک الشعرای بهار (بر اساس نسخه چاپ ۱۳۴۴) - تصویر ۲۷۲

نظرات