ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

شمارهٔ ۲۵۲ - تغزل

۱

ز عشق خوبروبان حصاری

شدم‌ در چنگ رنج و غم حصاری

۲

حصاری شد دلم در سینهٔ تنگ

ز دست تنگ چشمان حصاری

۳

ز هر سو پیش چشمم اندر آید

بتی چینی و ترکی قندهاری

۴

به‌ باری‌، چند ازینان شکوه‌ رانم

که این خوبی‌ بدیشان داد باری

۵

از اینان با دل من بر، فسون کرد

نگاری چیره بر افسون‌نگاری

۶

بتی کرده دل جمعی گرفتار

به بند حلقهٔ زلف بخاری

۷

به جایش غمگساری دارم و او

به جای من ندارد غمگساری

۸

ازیرا داده زلف بی‌قرارش

قرار کار من بر بی‌قراری

۹

کنون ز اندیشهٔ آن سعتری زلف

شبی دارم به پیش چشم تاری

۱۰

کجا ناساز گشتی زو مرا کار

اگر بودیش با من سازگاری

۱۱

به‌من نامهربان گر شد چه حاصل

ز آه و ناله و افغان و زاری

تصاویر و صوت

دیوان اشعار ملک الشعرای بهار (بر اساس نسخه چاپ ۱۳۴۴) - تصویر ۱۹۹

نظرات