ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

شمارهٔ ۳۰ - سرنیزه

۱

قاعدهٔ ملک ز سر نیزه است

کس نزند بر سر سرنیزه دست

۲

عدل شود از دم سرنیزه راست

فتنه شود از سر سرنیزه پست

۳

بس‌سر سرکش که‌ به‌ سرنیزه رفت

بس‌ دل ریمن که ز سرنیزه خست

۴

فتنه بود صعوه و سرنیزه باز

ظلم بود ماهی و سرنیزه شست

۵

همره سرنیزه بباید دو چیز

مغز حکیم و دل یزدان‌پرست

۶

با خرد و راستی و تیغ و تیز

پشت بداندیش توانی شکست

۷

آنکه به سرنیزه نمود اکتفا

با کف خود دیدهٔ توفیق بست

۸

پند بناپارت بباید شنود

رشتهٔ پندار بباید گسست

۹

تکیه به سرنیزه توان داد، لیک

بر سر سرنیزه نباید نشست

تصاویر و صوت

دیوان اشعار ملک الشعرای بهار (بر اساس نسخه چاپ ۱۳۴۴) - تصویر ۲۹۱

نظرات