ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

شمارهٔ ۳۵ - آواز خدا

۱

هر حلقه که در آن زلف دوتاست

دام دگری بهر دل ماست

۲

بیماریِ ماست زان چشمِ دُژَم

تنهاییِ ما زآن زلفِ دوتاست

۳

باز این چه بلاست‌؟ ای تُرک پسر

ای تُرک پسر! باز این چه بلاست

۴

عرضم به تو بود از دست رقیب

از دست تو عرض‌، پیش که رواست

۵

یار آمد و زلف افشانده به دوش

دیوانه شدیم زنجیر کجاست

۶

دیوانه شوید، بیگانه شوید

کاین عقل و خرد دام عقلاست

۷

یا علم و عمل یا شور و جنون

کز این دو برون رنج است و عناست

۸

ای خلق خدای آواز کنید

کآواز عموم‌، آواز خداست

۹

این کشور کیست در دست عدو؟

این کشور ماست‌، این کشور ماست

۱۰

ما را بشکست پرخاش ملوک

پرخاش ملوک مرگ فقراست

۱۱

این یک به شمال‌، آن یک به جنوب

این یک به جفا، آن یک به ملاست

۱۲

در مغرب ملک جنگ است و جدال

در مشرق ملک قتل است و ثفاست

۱۳

در خطهٔ‌ فارس جوش است و خروش

در ملک عراق شور است و نواست

۱۴

ایران ضعیف‌، میران جبان

خصمان جسور پیش آمده راست

۱۵

نی نیست چنین‌، کایران پس از این

جان در نظرش بی‌قدر و بهاست

۱۶

از جان چو گذشت انسان ضعیف

انجام دهد هر کار که خواست

۱۷

بر درد بهار کس پی نبرد

آن کس که چشید داند که چه‌هاست

تصاویر و صوت

دیوان اشعار ملک الشعرای بهار (بر اساس نسخه چاپ ۱۳۴۴) - تصویر ۲۲۹

نظرات

user_image
کژدم
۱۴۰۲/۱۰/۰۲ - ۰۳:۵۱:۳۷
در سال ۱۲۹۳ با آغاز جنگ جهانی اول، سپاه عثمانی به سرکردگی حسین رئوف‌بی از مرز غربی ایران به داخل کشور تاخته فساد و فتنه برانگیخت؛ صمصام‌الدولهٔ سنجابی به پیکار با آن سپاه پرداخت. با اینکه بهار از دوستداران آلمان و عثمانی، و از دشمنان روسیهٔ تزاری بود، به حکم میهن‌پرستی مقاله‌ای پیرامون نکوهش ترکان نوشته به همراه این قصیده در نوبهار چاپ کرد.