
ملکالشعرا بهار
شمارهٔ ۷۹ - دماوندیۀ دوم
ای دیو سپید پای در بند
ای گنبد گیتی ای دماوند
از سیم به سر، یکی کلهخود
ز آهن به میان یکی کمربند
تا چشم بشر نبیندت روی
بنهفته به ابر چهر دلبند
تا وارهی از دم ستوران
وین مردم نحس دیو مانند
با شیر سپهر بسته پیمان
با اختر سعد کرده پیوند
چون گشت زمین ز جور گردون
سرد و سیه و خموش و آوند
بنواخت زخشم برفلک مشت
آن مشت تویی تو، ای دماوند
تو مشت درشت روزگاری
از گردش قرنها پس افکند
ای مشت زمین بر آسمان شو
بر ری بنواز ضربتی چند
نینی تو نه مشت روزگاری
ای کوه نیم ز گفته خرسند
تو قلب فسردهٔ زمینی
از درد ورم نموده یک چند
تا درد و ورم فرو نشیند
کافور بر آن ضماد کردند
شو منفجر ای دل زمانه
وان آتش خود نهفته مپسند
خامش منشین سخن همی گوی
افسرده مباش خوش همی خند
پنهان مکن آتش درون را
زین سوختهجان شنو یکی پند
گر آتش دل نهفته داری
سوزد جانت به جانت سوگند
بر ژرف دهانت سخت بندی
بر بسته سپهر زال پر فند
من بند دهانت برگشایم
ور بگشایند بندم از بند
ازآتش دل برون فرستم
برقی که بسوزد آن دهان بند
من این کنم و بود که آید
نزدیک تو این عمل خوشایند
آزاد شوی و بر خروشی
مانندهٔ دیو جسته از بند
هرّای تو افکند زلازل
از نیشابور تا نهاوند
وز برق تنورهات بتابد
ز البرز اشعه تا به الوند
ای مادر سر سپید بشنو
این پند سیاه بخت فرزند
برکش ز سر این سپید معجر
بنشین به یکی کبود اورند
بگرای چو اژدهای گرزه
بخروش چو شرزه شیر ارغند
ترکیبی ساز بی مماثل
معجونی ساز بیهمانند
از نار و سعیر و گاز و گوگرد
از دود و حمیم و صخره و گند
از آتش آه خلق مظلوم
و از شعلهٔ کیفر خداوند
ابری بفرست بر سر ری
بارانش زهول و بیم و آفند
بشکن در دوزخ و برون ریز
بادافره کفر کافری چند
زانگونه که بر مدینهٔ عاد
صرصر شرر عدم پراکند
چونان که بشارسان «پمپی»
ولکان اجل معلق افکند
بفکن ز پی این اساس تزویر
بگسل ز هم این نژاد و پیوند
برکن ز بن این بنا که باید
از ریشه بنای ظلم برکند
زین بیخردان سفله بستان
داد دل مردم خردمند
تصاویر و صوت


نظرات
تک
م- ع
رضا زارع
داود
رسته
مینا
حافظ مکن اندیشه...
مرتضی قاسمی
مرتضی قاسمی
Alireza
میلاد
میلاد
کوکب
ناشناس
مجید
کودکانه
پویان
ندا امیریان
ندا امیریان
پاسخ شما
بی سواد
امیر
پیام بهتاش
تبسم
میثم مداحی
حسام
پرویز عزیزیان گیلان
امین
حبیب حسین تبار
ناصر قنبری
محمد حسنپور
محمد حسنپور
فرید آزاده
پاسخ ندهد دگر قصیدهشعری طلبد ز آب دیده«از سیم به سر یکی کله خود»وَز سرب دهان خلق اندود«تا چشم بشر نبیندت روی»پوشاند به جبرِ ابر، آن موی«تا وارهی از دم ستوران»گنگانِ وطن، کران و کوران«با شیر سپهر بسته پیمان»کوهی همه از نژاد ایمان«چون گشت زمین ز جور گردون»لبریز ز غصه دشت پرخون«بنواخت ز خشم بر فلک مشت»بگرفت مصیبتِ وطن پشت«تو مشت درشت روزگاری»از رستم و زال یادگاری«ای مشت زمین بر آسمان شو»کوبنده ی برج غاصبان شو«نی نی، نه تو مشت روزگاری»آمال سپید این دیاری«تو قلب فسرده ی زمینی»این بودی وتا ابد همینی«شو منفجر ای دل زمانه»الماس بپاش دانه دانه«خامش منشین سخن همی گوی»داغِ سخنت بنه به هر کوی«ای مادر سر سپید بشنو»آن اوج صدا رسید بشنو«بگرای چو اژدهای گرزه»بر لعبتکانِ دونِ هرزه«ترکیبی ساز بی مماثل»از بهر فقیه و رند و جاهل«از آتش آه خلق مظلوم»سوزان دل زاهدان معلوم«ابری بفرست بر سر ری»زآتش و بسوز بهمن از پی«بشکن در دوزخ و برون ریز»دامن شده از فساد لبریز«زان گونه که بر مدینه ی عاد»دادار، بلای خود فرستاد«بفکن ز پی این اساس تزویر»از ریشه بنِ دروغ برگیر«بر کن ز بن این بنا که باید»معمار دگر به عرصه آید«زین بی خردان سفله بستان»یک عمر بهای خاک ایران!پی نوشت:این شعر در قالب نوین قصیده-مثنوی و به استقبال از قصیده ی زیبای دماوند اثر ماندگار استاد ملک الشعرای بهار سروده شده. فرید آزاده99/5/7
سیدهادی محسنی
توکل
سعدی جان
سعید محمودی
نیمه پنهان ماه
حاج مهدی
P Par
سرو روان
جهان
حاج مهدی