ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

شمارهٔ ۷۹ - دماوندیۀ دوم

۱

ای دیو سپید پای در بند

ای گنبد گیتی ای دماوند

۲

از سیم به سر، یکی کله‌خود

ز آهن به میان یکی کمربند

۳

تا چشم بشر نبیندت روی

بنهفته به ابر چهر دلبند

۴

تا وارهی از دم ستوران

وین مردم نحس دیو مانند

۵

با شیر سپهر بسته پیمان

با اختر سعد کرده پیوند

۶

چون گشت زمین ز جور گردون

سرد و سیه و خموش و آوند

۷

بنواخت زخشم برفلک مشت

آن مشت تویی تو، ای دماوند

۸

تو مشت درشت روزگاری

از گردش قرن‌ها پس افکند

۹

ای مشت زمین بر آسمان شو

بر ری بنواز ضربتی چند

۱۰

نی‌نی تو نه مشت روزگاری

ای کوه نیم ز گفته خرسند

۱۱

تو قلب فسردهٔ زمینی

از درد ورم نموده یک‌ چند

۱۲

تا درد و ورم فرو نشیند

کافور بر آن ضماد کردند

۱۳

شو منفجر ای دل زمانه

وان آتش خود نهفته مپسند

۱۴

خامش منشین سخن همی گوی

افسرده مباش خوش همی خند

۱۵

پنهان مکن آتش درون را

زین سوخته‌جان شنو یکی پند

۱۶

گر آتش دل نهفته داری

سوزد جانت به جانت سوگند

۱۷

بر ژرف دهانت سخت بندی

بر بسته سپهر زال پر فند

۱۸

من بند دهانت برگشایم

ور بگشایند بندم از بند

۱۹

ازآتش دل برون فرستم

برقی که بسوزد آن دهان بند

۲۰

من این کنم و بود که آید

نزدیک تو این عمل خوشایند

۲۱

آزاد شوی و بر خروشی

مانندهٔ دیو جسته از بند

۲۲

هرّای تو افکند زلازل

از نیشابور تا نهاوند

۲۳

وز برق تنوره‌ات بتابد

ز البرز اشعه تا به الوند

۲۴

ای مادر سر سپید بشنو

این پند سیاه بخت فرزند

۲۵

برکش ز سر این سپید معجر

بنشین به یکی کبود اورند

۲۶

بگرای چو اژدهای گرزه

‌بخروش چو شرزه شیر ارغند

۲۷

ترکیبی ساز بی مماثل

معجونی ساز بی‌همانند

۲۸

از نار و سعیر و گاز و گوگرد

از دود و حمیم و صخره و گند

۲۹

از آتش آه خلق مظلوم

و از شعلهٔ کیفر خداوند

۳۰

ابری بفرست بر سر ری

بارانش زهول و بیم و آفند

۳۱

بشکن در دوزخ و برون ریز

بادافره کفر کافری چند

۳۲

زانگونه که بر مدینهٔ عاد

صرصر شرر عدم پراکند

۳۳

چونان که بشارسان «‌پمپی‌»‌

ولکان‌ اجل معلق افکند

۳۴

بفکن ز پی این اساس تزویر

بگسل ز هم این نژاد و پیوند

۳۵

برکن ز بن این بنا که باید

از ریشه بنای ظلم برکند

۳۶

زین بیخردان سفله بستان

داد دل مردم خردمند

تصاویر و صوت

دیوان اشعار محمدتقی بهار (ملک الشعرا) ـ ج ۱ - محمدتقی بهار (ملک الشعرا) - تصویر ۴۲۱
دیوان اشعار ملک الشعرای بهار (بر اساس نسخه چاپ ۱۳۴۴) - تصویر ۲۸۸
فریدون فرح‌اندوز :
فرید حامد :

نظرات

user_image
تک
۱۳۸۷/۱۲/۱۱ - ۲۳:۳۵:۰۳
از بیت 13 به بعد اینچنین است:پنهان مکن آتش درون رازین سوخته جان شنو یکی پندگر آتش دل نهفته داریسوزد جانت به جانت سوگندبر ژرف دهان سخت بندیبر بسته سپهر نیل پرفندمن بند دهانت بر گشایمگر بگشایند بندم از بنداز آتش دل برون فرستمبرقی که بسوزد آن دهان بندمن این کنم و بود که آیدنزدیک تواین عمل خوشایندآزاد شوی و بر خروشیماننده ی دیو جسته از بندهر رای تو افکند زلازلاز نور و کجور تا نهاونداز برقه تنوره ات بتابدزالبرز اشعه تا به الوندای مادر سر سپید بشنواین پند سیاه بخت فرزنداز آتش آه خلق مظلوموز شعله ی کیفر خداوندابری بفرست بر سر ریبارانش ز هول و بیم و ترفندبشکن در دوزخ و برون ریزپادفره کفر کافری چندزان گونه که بر مدینه عادبر سر شرر عدم پراکندچونان که به شارسار پمپیولکان اجل معلق افکندبفکن ز پی این اساس تزویربگسل زهم این نژاد و پیوندبر کن زبن این بنا که بایداز ریشه بنای ظلم بر کندزین بی خردان سفله بستانداد دل مردم خرمند
user_image
م- ع
۱۳۹۰/۰۱/۱۱ - ۱۳:۳۷:۲۰
صحبت کز دل برآید لاجرم بردل نشیند . بعضی اشعار بواسطه ی زیبایشان تاثیر گذار ند .شعر دماوند علاوه بر زیبایی کلام برخاسته از دل سوخته و دردمند یک هنرمند درد آشناست که تاثیر دو جندان بر خواننده میگذارد . خداوند روح این شاعر آزاده را قرین رحمت کند که تاثیر کلام او همواره برقرار است .
user_image
رضا زارع
۱۳۹۰/۰۸/۱۵ - ۰۵:۰۲:۵۷
با سلاممصرع دوم بیت نهم اینگونه اصلاح شود:بر وی بنواز ضربتی چند
user_image
داود
۱۳۹۰/۱۲/۲۳ - ۰۷:۰۱:۴۳
بیت بعد از بیت زیر تو قلب فسردهٔ زمینیاز درد ورم نموده یک چند به شکل زیر است که جاافتاده است:تا درد و ورم فرو نشیندکافور بر آن ضماد کردند
user_image
رسته
۱۳۹۱/۰۳/۲۴ - ۱۲:۱۱:۵۰
معنی شارسان از لغتنامه دهخدا:شارسان . (اِ مرکب ) مخفف شارستان . شهرستان . (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ) :برآورد پرمایه ده شارسانشد آن شارسانها کنون خارسان .فردوسی .ز داد و دهش وز خرید و فروختتو گفتی همی شارسان برفروخت .معنی ولکان از لعتنامه دهخدا:یحتمل این واژه از لغت volcano که در زبان انگلیسی به معنی "آتش فشان" میباشد، می آید."چونان که به شارسان پمپیولکان اجل معلق افکند"دماوندیه -- محمد تقی بهار( این لغت توسط اعضا به لغتنامه افزوده شده است)
user_image
مینا
۱۳۹۱/۱۲/۰۵ - ۰۸:۳۷:۲۷
‏'‏بر ری بنواز ضربتی چند‏'‏ شکل صحیح است همچنان که در ادامه نیز آمده:‏'ابری بفرست بر سر ری‏'‏ومنظور اوضاع خفقان آور حکومتی و گله شاعر از مورد اهانت واقع شدن توسط برخی مردم افراطی در آن زمان در ری بوده.که در کتب درسی ما به غلط‏'وی‏'‏ آورده شده.
user_image
حافظ مکن اندیشه...
۱۳۹۱/۱۲/۲۴ - ۱۴:۱۸:۲۵
بیت ششم به نظر می رسد که چنین باشد:چون گشت زمین ز جور گردونچونین خفه و خموش و آوند
user_image
مرتضی قاسمی
۱۳۹۲/۰۷/۲۲ - ۰۷:۲۱:۰۱
سه بیت مانده به آخر، مصراع دوم: «ییوند» خطا و «پیوند» صحیح است.
user_image
مرتضی قاسمی
۱۳۹۲/۰۷/۲۲ - ۰۹:۵۹:۰۶
در بیت آخر «ز بن» خطا و «زین» صحیح است.
user_image
Alireza
۱۳۹۳/۰۲/۰۹ - ۰۶:۵۲:۳۳
تو قلب فسردهٔ زمینیاز درد ورم نموده یک چنداین بیت جا افتاده است:"تا درد و ورم فرو نشیند کافور بر آن ضماد کردند."
user_image
میلاد
۱۳۹۴/۰۵/۲۱ - ۱۱:۱۸:۲۲
خانم مینا گرامی. برای نواختن ضربتی چند به ری، نیازی به آسمان رفتن نیست. منطق شعری بیشتر به صحیح بودن "بر وی بنواز ضربتی چند" دلالت دارد.
user_image
میلاد
۱۳۹۴/۰۵/۲۱ - ۱۱:۲۰:۳۶
خانم مینا گرامی. جهت نواختن ضربتی چند به ری نیازی به آسمان رفتن نیست. منطق شعری بیشتر بر صحیح بودن مصرع "بر وی بنواز ضربتی چند" ذلالت دلرد.
user_image
کوکب
۱۳۹۴/۰۵/۲۱ - ۱۴:۳۵:۴۵
من حق را با خانم مینا میدانم چون مشت را به هوا {آسمان} میبرند و مینوازندچه خوبست شعر شعرا را دستکاری نکنیم اگر چه اشتباه باشدبا آحترام کوکب
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۰۵/۲۲ - ۱۳:۵۵:۴۱
خانم میلاد ، تا چه مشتی باشد!! مشتی که بخواهد ری را خراب کند باید مشتی محکم باشد. و شاعر با اتشفشانی خاموش سخن میگوید و مرادش از مشت بیداری دماوند است تا تباهی از دامن ری با آتش بزداید.
user_image
مجید
۱۳۹۴/۰۵/۲۴ - ۰۹:۱۴:۳۶
شکل صحیح همون " بر ری بنواز ضربتی چند" میباشد.در کتاب درسی دبیرستان، عامدانه "ری" رو به "وی" تغییر داده اند.کلا شاعر در این شعر از مردم گلایه داره و حتی دیگه اونا رو مخاطب قرار نمیده. از دست مردم به کوه شکایت برده.
user_image
کودکانه
۱۳۹۴/۰۶/۲۷ - ۰۳:۳۴:۱۵
ای گرز درشت اتش افروز ای ملک زمین واسمان دوران دیو سپید تورا ندانم خفتان بگرفت ان گفت را بدانم از خون رگت به لب بنوشم از گفته بهار باز بجوشم تو مام بزرگ این زمینی تا بوده که بود تای چنینیچه حماسه ها به دیده دیدی تیری ز کمان برفت شنیدی؟
user_image
پویان
۱۳۹۴/۰۸/۰۸ - ۱۸:۴۳:۴۹
با سلامدر بیت نهم، مصرع دوم ،به جای «بر ری بنواز.....» - "بر وی بنواز ضربتی چند" صحیح است
user_image
ندا امیریان
۱۳۹۶/۰۴/۱۸ - ۰۹:۴۳:۴۶
با سلام و تشکر از زحمات شما و سایت خوبتون. زبن بیخردان سفله بستانداد دل مردم خردمنداین بیت چگونه تلفظ میشه ؟ چون من با سواد کمم حس خوبی در مورد قافیه اش بهم دست نداد .باز هم عذرخواهی می کنم . من مدتیست به ادب و شعر پارسی بشدت علاقمند شدم ولی آنچنان مثل دوستان ادیب نیستم . امیدوارم مرا بعنوان یک شاگرد خرد بپذیرید . ممنون
user_image
ندا امیریان
۱۳۹۶/۰۴/۱۸ - ۰۹:۴۶:۲۸
با سلامممنون میشم بفرمایید تلفط درست ضماد با کره هست یا ضمه . چون در فرهنگ معین با کسره ذکر شده . ولی در فیلم محافل شعر خوانی متعددی دیده ام ادبای بزرگی این کلمه را با ضمه ذکر کرده اند .سپاس از محبت و
پاسخ شما
user_image
بی سواد
۱۳۹۶/۰۷/۱۴ - ۰۵:۰۱:۰۵
volcano آتشفشان از vulcano ایتالیایی که ریشه در vulcan لاتین ( خدای آتش رومیان) دارد ، گرفته شده است
user_image
امیر
۱۳۹۷/۰۱/۱۸ - ۲۱:۲۴:۵۹
سلام. لطفا تصحیح بفرمایید:هرّای تو افکند زلازلاز نور و کجور تا نهاوند (نه از نیشابور تا نهاوند!)نیشابور نادرست است. زیرا شهرهای نور و کجور در نزدیکی دماوند واقع اند، پس زلازل از آنجا تا نهاوند افکنده می شود. نیشابور چه ربطی به دماوند دارد؟ ضمنا نور و کجور بیت را خوش آهنگ تر هم می کند.
user_image
پیام بهتاش
۱۳۹۷/۰۶/۰۶ - ۰۲:۱۵:۱۲
دربارۀ اختلاف نظر وی و ری، تعجب می کنم؛ دربارۀ حافظ که بحث نمی کنیم، قصیدۀ دماوندیۀ بهار است که منبع صحیح آن به تأیید خودِ شاعر هم رسیده. علاوه بر آن در خودِ قصیده هم نشانه ای هست که بر صحیح بودن «وی» تاکید دارد:بنواخت ز خشم بر فلک مشت آن مشت تویی تو ای دماوندپس نواختن مشت بر آسمان کار غریبی نیست. ضمن اینکه در کلّ قصیده زمین و آسمان به نوعی رویاروی یکدیگر قرار گرفته اند.
user_image
تبسم
۱۳۹۷/۰۷/۱۹ - ۰۵:۰۷:۲۹
ری درسته داستان از این قراره که این شعر بعد از مرگ فرخی نوشته شده زمانی که دفترروزنامه زیرزمینی ای که بهار و فرخی در اونجا روزنامه هایی مثل طوفان رو مینوشتند در ری کشف شد که زیر یک پنبه زنی بود و فرخی یزدی دستگیر شد و ملک الشعرا وقتی در بیمارستانی با منظره وزو بود دماوندیه 1 رو سرود و فرستاد ایران که نگرفت و این دماوندیه 2 هست یک سری بیت هاهم گلایه از مردم تهران و بدو بیراه بهشونه که حذف شده
user_image
میثم مداحی
۱۳۹۷/۰۸/۲۶ - ۱۷:۵۱:۳۱
از درد تو دامنت بر از اشک تا جوش و خوروش رود اروند
user_image
حسام
۱۳۹۷/۰۹/۲۱ - ۱۳:۰۵:۳۷
در حقیقت بر ری بنواز صحیح و از روی ذوق نباشد شعر هارا تصحیح نمود. بر ری بنواز ضربتب چند
user_image
پرویز عزیزیان گیلان
۱۳۹۷/۱۲/۰۴ - ۱۱:۰۰:۵۲
در مصراع 《بر ری بنواز ضربتی چند》 《وی》 صحیح تر است. اگر قرار باشد شاعر بخواهد از دست مردم عصبانی باشد و از دماوند بخواهد که آنها را نابود کند. تهران نزدیکتر هست. در ضمن شهر ری از لحاظ سیاسی در زمان شاعر چندان اهمیت نداشته است. اگر ری را درست بدانیم این تصور شاعرانه که 《دود و خاکستری که یک مرتبه بر اثر انفجار به طرف آسمان پرتاب می شود و استاد بهار آن را به مشتی که بر فلک نواخته می شود》 را خراب کرده ایم
user_image
امین
۱۳۹۸/۰۴/۰۱ - ۱۶:۰۱:۴۸
به نظر من بر ری بنواز ضربتی چند درسته...چون تو دماوندیه اول هم ملک الشعرا یه بیت داره که از ری میگهشهر ری بی هنر فریسه توستای شیر برین فریسه غران شوپس حتما منظور شاعر شهر ری هستممنون
user_image
حبیب حسین تبار
۱۳۹۹/۰۳/۱۸ - ۰۲:۳۶:۱۵
با عرض ادب و احترام خدمت همه اساتید،شهر ری در شعرهای شعرای معاصر کنایه از شهر تهران هست100 درصد مطمئنم که نسخه اصلی شعر رو که بنده ملاحظه کردمری درستههمانطور که در دماوندیه1 هم ملک الشعرا ری رو مورد انتقاد قرار دادکه البته منظور نظر ایشان تهران بوده
user_image
ناصر قنبری
۱۳۹۹/۰۴/۳۰ - ۰۲:۰۱:۴۴
سلام بر ادب دوستانلطف کنید معنای بیت زیر در دماوندیه استاد ملک الشعرا را بفرمایید : تا وارهی از دم ستوران وین مردم نحس دیو مانندبا توجه به اینکه ستوران بمعنای چهار پایان و اسبها و یا استران میباشد
user_image
محمد حسنپور
۱۳۹۹/۰۵/۰۸ - ۱۳:۰۴:۰۳
سلام دوستان چرا دیو سپبد به کا رفته تو ابن قصیده دیو سپید که تو شاهنامه آدمها رو میکشته و فرمانده دیوان بوده که توسط رستم کشته میشه دیو سپید استعاره از دماوند هست که دیو نماد ناپاکی و آدم کشیست ولی در ابیات بعد کاملا مورد تمجید قرار گرفته
user_image
محمد حسنپور
۱۳۹۹/۰۵/۰۸ - ۱۳:۱۴:۱۲
پمپی شهری تو ایتالیاست که با فوران اتشفشان کوه وزو با همه ی شهروندانش مدفون شد و همه شهر و ساکنینش نابود شدند و در مصرعی که بهار میگه مانند وزو شراره افشان شو اشاره به این جریان داره
user_image
فرید آزاده
۱۳۹۹/۰۵/۰۸ - ۱۴:۴۵:۳۹
بخشی از دماوند وقف شد!دماوند«ای دیو سپید پای دربندای گنبد گیتی ای دماوند»خون شد دل ریش مام ایرانآن دم که تن تو وقف کردندمام وطن این زمان تو گوییبنشسته به سو و شونِ فرزند
پاسخ ندهد دگر قصیدهشعری طلبد ز آب دیده«از سیم به سر یکی کله خود»وَز سرب دهان خلق اندود«تا چشم بشر نبیندت روی»پوشاند به جبرِ ابر، آن موی«تا وارهی از دم ستوران»گنگانِ وطن، کران و کوران«با شیر سپهر بسته پیمان»کوهی همه از نژاد ایمان«چون گشت زمین ز جور گردون»لبریز ز غصه دشت پرخون«بنواخت ز خشم بر فلک مشت»بگرفت مصیبتِ وطن پشت«تو مشت درشت روزگاری»از رستم و زال یادگاری«ای مشت زمین بر آسمان شو»کوبنده ی برج غاصبان شو«نی نی، نه تو مشت روزگاری»آمال سپید این دیاری«تو قلب فسرده ی زمینی»این بودی و‌تا ابد همینی«شو منفجر ای دل زمانه»الماس بپاش دانه دانه«خامش منشین سخن همی گوی»داغِ سخنت بنه به هر کوی«ای مادر سر سپید بشنو»آن اوج صدا رسید بشنو«بگرای چو اژدهای گرزه»بر لعبتکانِ دونِ هرزه«ترکیبی ساز بی مماثل»از بهر فقیه و رند و جاهل«از آتش آه خلق مظلوم»سوزان دل زاهدان معلوم«ابری بفرست بر سر ری»زآتش و بسوز بهمن از پی«بشکن در دوزخ و برون ریز»دامن شده از فساد لبریز«زان گونه که بر مدینه ی عاد»دادار، بلای خود فرستاد«بفکن ز پی این اساس تزویر»از ریشه بنِ دروغ برگیر«بر کن ز بن این بنا که باید»معمار دگر به عرصه آید«زین بی خردان سفله بستان»یک عمر بهای خاک ایران!پی نوشت:این شعر در قالب نوین قصیده-مثنوی و به استقبال از قصیده ی زیبای دماوند اثر ماندگار استاد ملک الشعرای بهار سروده شده. فرید آزاده99/5/7
user_image
سیدهادی محسنی
۱۳۹۹/۱۰/۱۰ - ۰۶:۵۰:۴۴
با سلام و تحیت . جنابعالی حاشیه نوشته شده تک را قبوا دارید ؟
user_image
توکل
۱۴۰۰/۰۸/۰۴ - ۰۸:۲۴:۰۰
ملک الشعرا بهار درسال ۱۳۳۰ هجری شمسی درگذشت یعنی ۷۰ سال قبل و قصیده معروف او دماوندیه اینگونه تغییراتی دارد در کتاب زندگی و شعر ملک الشعرا بهار اثر کامیار عابدی ابیاتی هست که اینجا نیست .درباره اخلاق و منش سیاسی او هم نظرات مختلفی هست بعد ۱۰۰۰ سال چه بیت هایی به این قصیده اضافه شود خدا داند .قطعا آنچه از فردوسی و دیگر شاعران هم امروز دردست ما است صد درصد آنچه نیست که خود شاعر سروده است اما قطعا مردم آن زمان کمتر در ابیات دست می بردند یا بیتی را حذف یا اضافه میکردند ۳۰ سال بعد از فوت بهار قصیده معروفش تغییر میکنه تا الان که ۷۰ سال از مرگ فرزانه زمان می گذرد با این بی توجهی به آثار و ابیات  ۱۰۰۰ سال دیگه چه بلایی سر  ابیات شاعران دوره معاصر آید فقط خدا داندو بس
user_image
سعدی جان
۱۴۰۰/۰۸/۲۱ - ۰۳:۰۱:۵۹
کلمه ری صحیح است  ولی متاسفانه بعضیا حتی با نفوذ در کتب درسی  واژه ری را به وی تغییر داده اند
user_image
سعید محمودی
۱۴۰۰/۰۸/۲۱ - ۰۷:۵۸:۳۸
کلمه وی صحیح است و دماوند بعنوان خشم زمین در حال رویارویی با آسمان است که نماد فلک و گردون هست که به زمین و زمینی ها ستم کرده. البته ری در ابیات بعدی آمده که نشان سفلگی اهل آن دیار و در آنزمان است. که ظاهرا کنون هم برخی از آنها، با آسمان ریسمان بافتن سعی در تغییر معنی شعر برای نهادن واژه ری، بجای وی که درست است دارند.
user_image
نیمه پنهان ماه
۱۴۰۱/۰۲/۱۲ - ۰۸:۰۸:۵۰
سلام دوستان  آیا دیو سفید و خطاب به دماوند در این شعر ارتباطی با ضحاک و اینکه ضحاک به کوه دماوند پناه میبره و در آخرالزمان بیرون خواهد آمد، به قول فردوسی، اشاره ندارد؟      
user_image
حاج مهدی
۱۴۰۲/۰۹/۱۴ - ۱۲:۵۵:۱۸
درباره دو کلمه مورد اختلاف یه توضیح بدم  ۱_ کلمه سروده شده توسط بهار ری هست نه وی ، چون در نسخه دستنویس شاعر ری آمده  اما وی از کجا آمده از کتاب درسی که توسط یکی از اهالی روستای کجور جمع آوری شده بود ، بنده خدا نتونسته بود کلمه ری را جا بندازه برای مخاطب کار را راحت کرده بود و به جاش گذاشته بود وی ، وقتی بهار میگه بر ری بنواز ضربتی چند ، منظورش اینه که با فوران آتشفشان ری را خراب کن تا بی خردان سفله ای که در ری زندگی می‌کنند بمیرند و داد دل مردم خردمند گرفته شود  ،  ۲_ نویسنده کتاب درسی اصرار داشته که اسم روستای خودش کجور را در کتاب درسی بیاورد به همین خاطر به جای کلمه نیشابور که نماد شرق ایران است اسم روستای خودش را به همراه بخش تابعه یعنی نور را آورده است . وگرنه هرای دماوند در یک دایره از نیشابور در شرق تا نهاوند در غرب زلزله ایجاد خواهد کرد نه از یک روستای کور در شمال غربی دماوند تا نهاوند در غرب
user_image
P Par
۱۴۰۲/۱۱/۲۱ - ۱۶:۰۳:۴۸
سلام دوستان اگر کمی بیطرف و بی تعصب نگاه کنیم میبینیم بهار همدوره ماهم هست و شاعر گوشه گیرهم نبوده روزنامه نگار و سیاسی و فعال بوده! دست نوشته هایش موجودهست! لزومی ندارد ما ری را به وی یا نیشابور را به نور وکجور تغییر دهیم چون فکر می کنیم اینطور خوشآهنگ تر هست! بهترهست یاد بگیریم امانتدارخوبی باشیم برای اینچنین شاعربزرگی تا اینکه به میل خود ویرایش کنیم! کاملا مشخص هست که شاعر درباره ری حرف میزند قرینه های زیادی هست که از جمله  قوم عاد و صرصر و ولکان و شارسان پمپی واضحترین آنهاست. شاعر کوه را تشویق می کند که مانند بلایی که برسر آن شهرها آمده, بر سر ری بیاورد.....
user_image
سرو روان
۱۴۰۲/۱۱/۲۶ - ۱۳:۲۲:۲۲
این قصیده رو خیلی زیاد دوست دارم ...
user_image
جهان
۱۴۰۳/۰۱/۱۸ - ۰۸:۰۸:۲۹
سابقه قصیده های بی انجام از محمد تقی بهار کم نداریم.« ز من نگارم..» را وقتی شروع میکند،از جفای  و بیخبری دلبر میگوید واز بی تابی دلش می نالد.(امان ازین دل ..... فغان ازین دل!!).بعد در آخرهای کار یادش میافتد که سرودن شعر سیاسی  مد شده و بی مقدمه و بی ربط میفرمایند.(جز انتظار و جز استقامت ... وطن علاج دگر ندارد!!).و وقتی افتضاح بالا میگیرد که میفرمایند(ز هر دو سر، بر سرش بکوبند کسی که تیغ دو سر ندارد !) که واقعا بی معنا و چرند است. خیلی به این قطعه که خیلی از خوانندها ( به طبع کار کم بهائ ضربی سازان) بدون توجه به هردمبیل بودن آن ، با آب و تاب اجرا کردند کاری ندارم. حرف سر قصیده (دماوند) است. این شاعر بی هنر گستاخ ِ اشراف زاده به خود اجازه میدهد که با کمال بیشعوری به سمبل زیبا و با شکوه پایتحت سرزمین عشق و فرهنگ،صفت«دیو» بدهد. خدایش نیامرزد که امروز دیدم که بیت نامیمون شروع این قصیده بد هیبت بر دیوار بزرگراهی در تهران به خط درشت نقش بسته است.
user_image
حاج مهدی
۱۴۰۳/۰۵/۱۵ - ۱۳:۵۷:۳۶
راجع کلمه دیو سپید چند کلمه بنویسم : اگه کسی بالای کوه دماوند رفته باشه در نزدیکی دهانه آتشفشان، چاه گوگرد فشان را دیده اند  مدام از این چاه بخار به همراه ذرات گوگرد به بیرون می‌پاشد و صدایی شبیه صدای خروپف از این چاه می آید، این صدای وحشتناک ذهنیتی را ایجاد می‌کند که یک دیو در این چاه خوابیده است و صدای خروپف او اینگونه به گوش می‌رسد،  دم به معنی بخار و آوند به معنی آویزان از بخارات همین چاه گرفته شده  نکته جالب دیگه اینکه ناصرخسرو نیز در سفرنامه خودش از این چاه یاد کرده و میگه از این چاه کبریت و نشادر برداشت میشه و مردم آن زمان این دو ماده را در پوست گاو جمع می‌کردند و پوست گاو های پر شده را از بالای کوه بر روی برف ها به پایین میغلتاندند و پایین کوه کسانی این گوگرد و نشادر را بر می داشتند.