ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

شمارهٔ ۹۵ - بهاریه

۱

رسید موکب ‌نوروز و چشم‌فتنه غنود

درود باد برین موکب خجسته‌، درود

۲

کنون که بر شد آواز مرغ از بر مَرغ

شنید باید آوای رود بر لب رود

۳

به کتف دشت یکی جوشنی است مینارنگ

به فرق کوه یکی مغفری است سیم‌اندود

۴

سپهر، گوهر بارد همی به مینا درع

سحاب‌، لؤلؤ پاشد همی به سیمین خود

۵

شکسته تاج مرصع به شاخک بادام

گسسته عقدگهر بر ستاک شفتالود

۶

تل شقیق به مانند مقتلی است شریف

درخت سرو به کردار گنبدی است کبود

۷

به طرف مرز بر، آن لاله‌های نشکفته

چنان بود که سرنیزه‌های خون‌آلود

۸

به روی آب نگه کن که از تطاول باد

چنان بودکه گه مسکنت‌، جبین یهود

۹

هزار طرفه ز آثار باستان یابی

کجا بخواهی گامی دو، باغ را پیمود

۱۰

صنیع آزر بینی و حجت زردشت

گواه موسی یابی و معجز داود

۱۱

به هرکه درنگری شادیئی پزد در دل

به هرچه برگذری اندهی کند بدرود

۱۲

یکی‌ است شاد به‌ سیم و یکی است شاد به زر

یکی است ‌شاد به چنگ و یکی است شاد به ‌رود

۱۳

همه به چیزی شادند و خرمند ولیک

مرا به خرمی ملک شاد باید بود

تصاویر و صوت

دیوان اشعار ملک الشعرای بهار (بر اساس نسخه چاپ ۱۳۴۴) - تصویر ۲۶۴

نظرات

user_image
فرهنگ هنرور
۱۳۹۱/۰۴/۲۳ - ۰۲:۵۷:۱۵
با سلام،آیا کلمه آخر بیت دوم نباید "سیم اندود" باشد؟با تشکرفرهنگ هنرور
user_image
رسته
۱۳۹۱/۱۰/۱۳ - ۱۳:۰۱:۱۰
تقطیع این غزل درست به نظر نمی رسد. ظاهرا باید چنین شود :مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن ( مجتث مثمن مخبون محذوف)