ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

شمارهٔ ۱۳

۱

غم طوقی از آهن شد و برگردنم آویخت

چون ژندهٔ درویش، بلا در تنم آویخت

۲

درگردن دلدار نیاویخته‌، دستم

بشکست به صد خواری و در گردنم آویخت

۳

آن طفل که پروردهٔ دل بود چو اغیار

افتاد ز چشم من و در دامنم آویخت

۴

بدگوبی جهال به بوم و برم آشفت

بیغارهٔ حساد به پیرامنم آویخت

۵

ببرید طبیعت ز هواهای دلم سر

وآورد ویکایک به سر برزنم آوبخت

۶

بلبل‌صفت آفات سخن گفتن شیرین

در خانه و در لانه و درگلشنم آویخت

۷

چون منطق شیرین مرا دید زمانه

از طاق فلک در قفس آهنم آویخت

۸

بگداخت تنم شمع‌صفت وین دل سوزان

چون شعلهٔ فانوس به پیراهنم آوبخت

۹

هر چیزکزان بیش دلم داشت تنفر

چون پردهٔ تاری به در روزنم آوبخت

۱۰

تاربکی افکار حریفان چو حجابی

گرد آمد و درییش دل روشنم آوبخت

۱۱

حلاج‌ صفت‌، تا ز چه گفتم سخن حق

از دار بلا این فلک ریمنم آویخت

تصاویر و صوت

دیوان اشعار ملک الشعرای بهار (بر اساس نسخه چاپ ۱۳۴۴) - تصویر ۱۰۴۰
عندلیب :

نظرات