ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

شمارهٔ ۱۶

۱

حشمت محتشمان مایهٔ مرگ فقراست

داد ازین رسم فرومایه که در شهر شماست

۲

یا رب این شهر چه شهر ست و چه خلقند این خلق

که به هر رهگذری نعش غریبی پیداست

۳

می‌شنیدم سحری طفل یتیمی می گفت‌:

هر بلایی که به ما می‌رسد از این وزراست

۴

خانهٔ «‌محتشم‌» آباد که از همت او

شیون و غلغله در خانهٔ مسکین و گداست

۵

از خدایش به حقیقت نرسد برگ مراد

آنکه فارغ ز غم ومحنت مخلوق خداست

۶

نوشداروی نصیحت چه دهد سود بهار

به مریضی که به هر قاعده محکوم فناست

تصاویر و صوت

دیوان اشعار ملک الشعرای بهار (بر اساس نسخه چاپ ۱۳۴۴) - تصویر ۱۰۳۳
عندلیب :

نظرات

user_image
توانای دانا
۱۳۹۸/۰۲/۲۴ - ۰۶:۵۸:۵۵
وزن شعر: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن